تاريخ : دو شنبه 28 بهمن 1392 | 7:54 | نویسنده : علیرضا امیری |

باسلام ..22 بهمن ماه  گرامی باد.

22بهمن باید سرمشق ما باشد در طول زندگی و برای نسلهای آینده که همه آنها 22 بهمن را که غلبه ی ایمان بر کفر و الله بر طاغوت و اسلام بر کفر بود، باید حفظ کنند و بزرگ بشمارند. بزرگ بشمارند روزی را که خدای تبارک و تعالی بر ملت ما منت گذاشت و این ملت را یکپارچه کرد و ملت ما را غلبه داد. امام خمینی(ره) 22 بهمن بهمن در طول زندگي و براي نسلهاي آينده بايد سرمشق همه قرارگيرد . امام خميني(ره)

 

 

فجر انقلاب ، دميدن خورشيد استقلال و آزادي است . امام خميني(ره)

نهضت ايران ، نهضتي بود كه خداي تبارك و تعالي در آن نقش داشت . امام خميني(ره)

 

۲۲بهمن در طول زندگی و برای نسلهای آینده باید سرمشق همه قرارگیرد . امام خمینی(ره)

انقلاب اسلامی با اتکاء به قدرت مردم ، آسیب ناپذیر است . مقام معظم رهبری

وحدت ، کلید موفقیت و رمز پیروزی انقلاب ما بوده است . مقام معظم رهبری

گزینه های ما روی میز است ولی گزینه های آمریکا زیر میز.

 

با این راه پیمایی میز آمریکا واژگون شد..

ولايت فقيه براي شما يك هديه الهي است . امام خميني(ره)

راهپیمایی 22 بهمن گزینه های روی میز آمریکا را باطل می کند

فریاد محکم مرگ بر آمریکا،میز آمیرکایی ها را ویران کرد.

 

 

 

 

 

 


برچسب‌ها: جملات راجب 22 بهـــمن ماه ,

تاريخ : سه شنبه 22 بهمن 1392 | 11:3 | نویسنده : علیرضا امیری |

حوادث 22 بهمن 1357

 

در صبح روز 22 بهمن ماه سال 1357 در حالیکه حملات مردم به تمام مراکز قدرت رژیم شدیدتر می شد ، خبر رسید که ستاد ژاندارمری واقع در میدان 24 اسفند ( یعنی میدان انقلاب فعلی ) به دست افراد نیروی هوایی ، دریایی و مردم افتاده است . در ساعت 10 صبح روز 22 بهمن ماه سال 1357 پس از ساعت ها زد و خورد ، پادگان عشرت اباد به تصرف مردم درآمد و بر اثر حملات مردم به تسلیحات ارتش ، کارخانه ها و انبارهای اسلحه به دست مردم افتاد . در ساعت ده و نیم صبح روز 22 بهمن ماه سال 1357 سرانجام شورای عالی ارتش با شرکت رئیس ستاد ، وزیر جنگ و اکثر فرماندهان تشکیل جلسه داد و پس از مذاکرات بسیار ، طی اعلامیه ای بی طرفی ارتش را اعلام کرد . ظهر روز 22 بهمن ماه سال 1357 کاخ گلستان مرکز رادیو ایران و ژاندارمری کل کشور در دست مردم بود . شهربانی کل کشور ، دانشکده افسری ، دانشکده پلیس و دبیرستان نظام نیز به دست مردم فتح شد . در غروب روز 22 بهمن ماه سال 1357 تمام کلانتری ها ، پادگان ها ، پاسگاه ها و مراکز نظامی به دست مردم افتاد . زندان قصر ، زندان جمشیدیه نیز تصرف شد و زندانیان فرار کردند . اما مردم آنها را دستگیر کردند و به مدرسه رفاه محل شورای انقلاب بردند . در شب 22 بهمن ماه سال 1357 فرماندار نظامی شاه ، آخرین اطلاعیه خود را صادر کرد .

به موجب این اطلاعیه از نظامیان خواسته شده بود برای اجرای تصمیم شورای ارتش به پادگان های خود برگردند . در حالیکه مردم به کاخ های نخست وزیری در حرکت بودند ، بختیار که پس از فرار نظامیان ، با تعداد کمی محافظ تنها مانده بود ، از در پشت کاخ نخست وزیری فرار کرد . پس از فرار بختیار ، نصیری، رییس ساواك، سالار جاف، قاتل مردم كردستان و سپهبد رحیمی ، فرماندار نظامی تهران و رئیس شهربانی به دست مردم اسیر شدند . همچنین سپهبد بدره‌ای، فرمانده نیروی زمینی، محمد امین و بیگلری، جانشین فرماندگان گارد، به هلاكت رسیدند . رادیو و تلویزیون نظامی به دست مردم افتاد . در آخرین لحظات گوینده رادیو پیامی را که از سوی آیت الله طالقانی رسیده بود را خواند . در آن پیام از کارکنان اعتصابی رادیو و تلویزیون خواسته شده بود تا به سر کار خود برگردند . در این روز رادیو پس از سکوتی نسبتا طولانی آغاز به کار کرد . صدای گوینده در حالیکه از شدت هیجان می لرزید گفت : « توجه ، توجه ، این صدای انقلاب ملت ایران است » . با تلاش برخی از دوستان بختیار و نیز نزدیكان مهندس بازرگان ، بنا شد جلسه‌ای با حضور بازرگان ، بختیار و قره‌باغی تشكیل گردد. عباس امیر انتظام درباره این جلسه می‌گوید: قبل از جلسه، بختیار به من تلفن زد و گفت استعفای خود را در جلسه تسلیم خواهد كرد. لیكن بختیار در جلسه حاضر نشد و تنها استعفا نامه خود را برای جلسه فرستاد. واحدهای نظامی چند شهر، از جمله لشگر زرهی قزوین، به سوی تهران روانه شدند. مردم، جاده تهران ـ كرج را به منظور جلوگیری از ورود واحدهای نظامی، مسدود كردند. نبرد در پی درگیری‌های اخیر، پزشكی قانونی مملو از شهدایی است كه در چند روز اخیر كشته و شناسایی نشده‌اند. فرماندهان نیروهای سه گانه ارتش با حضور در خدمت امام خمینی (ره) ، استعفای خود را تقدم كردند. با مراجعه به منزل حضرت امام خمینی (ره ) ، گروه‌های مسلح پشتیبانی خود را از امام اعلام كردند. حضرت امام خمینی (ره) به دنبال سقوط نهادهای اصلی رژیم و عقب‌نشینی ارتش از مردم خواستند كه آرامش و نظم را مجددا برقرار كنند. انقلاب اسلامی مردم ایران به رهبری امام خمینی، نظام دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهی را سرنگون كرد. فریاد شادی از تمام خاک ایران برخواست و سرانجام آخرین سلسله پادشاهی ایران سقوط کرد . امام خمینی طی پیام دیگری خطاب به مردم گفتند: توجه داشته باشید كه انقلاب ما از نظر پیروزی بر دشمن هنوز به پایان نرسیده است. دشمن از انواع وسایل و دسایس بهره‌مند است و توطئه‌ها در كمین است. تنها هوشیاری و انضباط انقلابی و اطاعت از فرمان‌های رهبری و دولت موقت اسلامی است كه توطئه‌ها را نقش بر آب می‌سازد ... با دولت موقت اسلامی همكاری نمایید تا با حول و قوه الهی هر چه زودتر با همكاری یكدیگر ایران اسلامی آباد و آزاد را مورد غبطه جهانیان بسازیم. مهندس بازرگان طی یك نطق تلویزیونی، ضمن تشكر از آحاد مختلف مردم و خصوصا از اعلام بیطرفی ارتش در مسائل سیاسی گفت: تیمسار قره‌باغی در ملاقات حضوری، همكاری خود را با دولت موقت اینجانب اظهار نموده است. از سوی حضرات آیات مرعشی نجفی و شیرازی، اعلامیه‌های جداگانه‌ای خطاب به ملت ایران منتشر گردید و پیروزی انقلاب اسلامی تبریك گفته شد. پس از سقوط رژیم سلطنتی، همافران نیروی هوایی كه در حركت نظام یمردم نقش مهمی داشتند‌، از همكاری و مدد رسانی به موقع مردم تشكر كردند. به مناسبت سقوط رژیم شاه، از سوی یاسر عرفات پیام تبریكی خطاب به حضرت امام فرستاده شد. خسرو قشقایی ضمن ملاقات با حضرت امام، از دولت بازرگان پشتیبانی كرد. آیت‌الله خویی با ارسال تلگرافی برای حضرت امام، ورود ایشان را به ایران تبریك گفت. حمایت گسترده از دولت بازرگان در شهرهای مختلف كشور ادامه دارد و در همه شهرها و بخش‌های كشور، مردم با رهبری روحانیان مبارز محلی، مراكز اداری و دولتی مانند شهربانی، ساواك، استانداری‌، فرمانداری و غیره را به تصرف خود در می‌آورند و كمیته‌های مسلح انقلابی تشكیل می‌دهند. وقایع انقلاب آن قدر سریع بود كه حتی مقامات آمریكایی در آخرین روزها نمی‌دانستند انقلاب پیروز شده است. اتاق عملیات كاخ سفید از طرف برژینسكی، تلفنی از سالیوان می‌پرسید: آیا هنوز اماكن كودتا وجود دارد؟

 

 


برچسب‌ها: 22 بهمن ما , یوم الله , یوم الله ,

تاريخ : دو شنبه 22 بهمن 1392 | 7:14 | نویسنده : علیرضا امیری |

حوادث 21 بهمن 1357

 

در روز 21 بهمن ماه سال 1357 مردم به اسلحه خانه نیروی هوایی راه پیدا کردند . درگیری مسلحانه میان مردم و نظامیان شدت گرفت . با آغاز درگیری مسلحانه، پرسنل انقلابی نیروی هوایی برای تسلیح مردم در ازاء كارت پایان خدمت سربازی ، یك قبضه سلاح و هفت فشنگ در اختیار آنان قرار می‌دادند . در چنین روزی ، در روز 21 بهمن ماه سال 1357 فتوای امام خمینی (ره) مبنی بر باطل بودن قسم وفاداری ارتشیان به شاه منتشر و ارتش شاه عبور و مرور مردم را از ساعت چهار و نیم بعد از ظهر ممنوع اعلام کرد . در ساعت 10 صبح روز 21 بهمن ماه سال 1357 با انتشار حکم امام خمینی (ره) در خصوص ماندن مردم در خیابان ها ، با پیوستن نیروی دریایی و هوایی با مردم همراه شد و اسلحه خانه نیروی هوایی به همت مردم و کمک همافران فتح شد . در ساعت 11 روز 21 بهمن ماه سال 1357 با شدت درگیری ها ، کلانتری های 9 ، 10 ، 11 ، 12 ، 16 ، 26 و کلانتری نارمک به دست مردم افتاد . مردم تانک ها و نفربرها را به خیابان ها آوردند و سرود فتح و ظفر را به یکدیگر هدیه دادند . در غروب روز 21 بهمن ماه سال 1357 فرماندار نظامی که دستپاچه شده بود در آخرین اعلامیه خود که بارها از رادیو پخش شد ، ساعت منع عبور و مرور را چهار و نیم بعد از ظهر اعلام کرد . حضرت امام خمینی (ره) در پاسخ به اعلام فرمانداری در روز 21 بهمن ماه سال 1357 مبنی بر عبور و مرور شبانه ، پیامی بدین شرح صادر فرمودند : اعلامیه امروز حكومت نظامی خدعه و خلاف شرع است و مردم به هیچوجه به آن اعتنا نكنند ... اخطار می‌كنم كه اگر دست از این برادر كشی بر ندارند و لشگر گارد به محل خودش برنگردد ... تصمیم آخر خود را به امید خدا می‌گیریم ..... برادران و خواهران عزیز هراسی به خود راه ندهید که به خواست خداوند تعالی حق پیروز است .

در پایان روز 21 بهمن ماه سال 1357 مردم رشادت به خرج دادند و خیابان ها را تا صبح روز بعد ترک نکردند . در روز 21 بهمن ماه سال 1357 رژیم در تدارك یك كودتای نظامی است. سپهبد رحیمی، فرماندار نظامی تهران و حومه، طی دستورالعملی به یگان‌های تابعه خود ، از آنها خواست تا بی‌درنگ كلیه رهبران نهضت را دستگیر و با هواپیما به یكی از جزایر منتقل نمایند. همراه این دستورالعمل، لیستی از اسامی صدها نفر كه باید بازداشت شوند، الصاق شده است كه در رأس آنها نام حضرت امام، آْیت‌الله طالقانی مهندس مهدی بازرگان، به چشم می‌خورد. در این دستورالعمل، پیش‌بینی شده است كه كلیه رهبران درجه دوم كه اقدام به تحریك در مقابل این دستگیری‌ها بكنند، بازداشت شوند. مینی‌بوس‌ها و ماشین‌های وابسته به ستاد كمیته امام خمینی، با بلندگو، لغو اعلامیه فمراندار نظامی را در سطح تهران اعلام كردند. گفتنی است كه بنا به گفته‌ رحیمی، یكی از سران ارتش، حكومت نظامی تصمیم داشت كه با افزایش ساعات حكومت نظامی، به انجام كودتا و سركوب مردم و خصوصا ترور و دستگیری رهبران نهضت، بپردازد. این تصمیم حضرت امام، توطئه بزرگی را در آستانه پیروزی نهضت در نطفه خفه كرد. امام خمینی در جواب به استعفای افراد نیروی مسلح نوشتند: قسم برای حفظ قدرت طاغوتی صحیح نیست و مخالفت با آن واجب است و كسانی كه قسم خورده‌اند باید بر خلاف آن عمل كنند . حجت‌الاسلام دكتر مفتح از جانب حضرت امام، عكس مندرج در روزنامه كیهان مبنی بر رژه افسران نیروی هوایی در مقابل ایشان را كاملا صحیح و واقعی دانست. بازرگان گزارش مطبوعات را در زمینه تماس با بختیار و سران ارتش، قویا تكذیب كرد. از سوی دفتر تبلیغات امام خمینی، هر گونه تماس با بختیار و سران ارتش تكذیب شد. . امام خمینی اعلام كردند كه من خودم اهل قلم و بیان هستم و هیچ سخنگویی ندارم. ستاد امداد و سازمان ملی پزشكان، تعداد شهدا را تا ساعت یازده امشب، صد و بیست و شش تن ، و مجروین را ششصد و سی و چهار نفر ذكر كرد. شمار كشته شدگان كه به بیمارستان جرجانی منتقل شده‌اند، به چهل و شش نفر رسید و تعداد زخمی‌ها به علت كثرت آنها قابل شمارش نیست. آیت‌الله شریعتمداری ضمن آرزوی موفقیت برای دولت بازرگان، انتخاب وی را تبریك گفت. مهندس بازرگان در شركت نفت اعلام كرد: با استقرار دولت موقت، اعتصاب شركت نفت پایان خواهد یافت. حزب كمونیست قبرس اعلام كرد كه تجهیزات جاسوسی آمریكا از ایران به قبرس منتقل شده است.

 

 


برچسب‌ها: 21بهمن خونین ,

تاريخ : دو شنبه 21 بهمن 1392 | 18:57 | نویسنده : علیرضا امیری |

حوادث 20 بهمن 1357

 

صبح روز 20 بهمن ماه سال 1357 مهندس بازرگان سیاست ها و وظایف دولت موقت خود را در رادیو و تلویزیون به گوش مردم رسانید ولی هنوز درگیری های شدید میان همافران و دانشجویان نیروی هوایی با افراد گارد جاویدان در تهران ادامه داشت . به گفته همافران ، وقتی كه رادیو اعلام كرد فیلم ورود امام خمینی بعد از اخبار تلویزیون نمایش داده خواهد شد ، آنها در سالن پادگان اجتماع كردند. . در شب 20 بهمن ماه سال 1357 پس از خبر ساعت 20 تصاویری از دوران اقامت حضرت امام خمینی (ره) در پاریس ، از شبکه سراسری تلویزیون پخش شد و همزمان با پخش تصاویر حضرت امام خمینی (ره) ، همافران نیروی هوایی در پادگان فریاد الله اکبر سر می دادند . در شب 20 بهمن ماه غریو الله اکبر همافران در پادگان و در حمایت از امام خمینی (ره) باعث خشم افسران و کارکنان ضد اطلاعات نیروی هوایی شد . اخطارهای تند آنان به همافران به درگیری و تیراندازی و ورود گارد شاهنشاهی به پادگان گردید .

با حمله مأموران گارد به پادگان نیروی هوایی تهران ، جنگ خیابانی آغاز شد. با بالا گرفتن درگیری همافران و گارد شاهنشاهی در شب 20 بهمن ماه 1357 ، مردم ساكن در اطراف خوابگاه همافران، هنگامی كه از حمله نیروی گارد به همافران آگاه شدند، اهالی خیابان‌های اطراف را نیز با خبر كردند و طولی نكشید كه جمعیت انبوهی در كنار دیوار خوابگاه گرد آمدند كه با فریاد الله‌اكبر از همافران حمایت می‌كردند. مردم برای کمک به همافران ارتش ، وارد پادگان شدند اما لوله های مسلسل گارد شاه به سمت مردم چرخید و آنها را هدف گلوله قرار دادند . اجتماع مردم در كنار خوابگاه همافران نیروی هوایی كه از ساعت ده شب آغاز شده بود همچنان ادامه یافت. ترس مردم این بود كه در صورت پراكنده شدن، نیروهای گارد، مجددا به همافران حمله كنند، لذا از دفتر حضرت امام كسب تكلیف كردند و دفتر امام توصیه كردند كه پراكنده نشوید . مردم در كنار خوابگاه نیروی هوایی همچنان شعار می‌دادند و خود را با آتش لاستیك‌های فرسوده گرم می كردند كه در ساعت سه و نیم بعد از نیمه شب مأموران حكومت نظامی با خودروهای نظامی و در حالیكه از دور با شلیك رگبار مسلسل‌ها به طرف هوا در صدد ترساندن مردم بودند، به اجتماع مردم حمله كردند. در این هنگام مردم به كوچه‌های اطراف پناه بردند اما مأمورین توانستند یكصد و پنجاه و دو نفر را دستگیر و به محل استقرار حكومت نظامی در كلانتری تهران و منتقل كنند. در بین دستگیر شدگان دو روحانی نیز حضور داشتند. در این میان عده ای شهید شدند ولی این درگیری تا صبح روز بعد همچنان ادامه داشت .


برچسب‌ها: 20 بهمن ماه ,

تاريخ : دو شنبه 20 بهمن 1392 | 18:47 | نویسنده : علیرضا امیری |

حوادث 19 بهمن 1357

 

در صبح روز 19 بهمن ماه سال 1357 عده زیادی از همافران و پرسنل نیروی هوایی در مقابل دیدگاه امام امت ( امام خمینی (ره) با انجام رژه و خواندن سرود ، با حركت اسلامی مردم ایران و رهبری نهضت اعلام همبستگی كردند. ایشان همچنین از راهپیمایی مردم در حمایت از دولت مهندس بازرگان تشكر كردند. در نیمه روز 19 بهمن ماه سال 1357 مردم در خیابان های تهران تظاهرات بزرگی برپا کردند ولی بختیار دستور تیراندازی به سمت مردم را صادر کرد . در روز 19 بهمن ماه سال 1357 عده زیادی از همافران و پرسنل نیروی هوایی با لباس نظامی در میان شادی و حیرت مردم به اقامتگاه حضرت امام خمینی (ره) رفتند . همان روز عکسی از آنان در روزنامه کیهان به چاپ رسید . ستاد ارتش، عكس روزنامه كیهان مبنی بر رژه افسران نیروی هوایی در مقابل حضرت امام را تكذیب كرد. امام خمینی (ره) در این دیدار خطاب به همافران فرمودند همانگونه که گفتید تا حالا در اطاعوت طاغوت بودید . حالا به قران پیوستید . قران حافظ شما . امیدواریم با کمک شما بتوانیم حکومت اسلامی را برقرار کنیم . در پایان روز 19 بهمن ماه سال 1357 ، مردم در حالیکه به پیروزی انقلاب اسلامی امیدوارتر شده بودند کوچه و خیابان ها را ترک نکردند تا با وحدت بیشتر به ندای امام خمینی (ره) لبیک گویند و حکومت نظامی را بشکنند .

در روز 19 بهمن ماه سال 1357 مطبوعات و رادیو ریاض اعلام کرد : مهندس بازرگان اعلام كرد نتوانسته است رضایت ارتش را جلب كند و ارتشیان از قانون اساسی حمایت می‌كنند. وی طی اولین سخنرانی عمومی پس از اعلام نخست وزیری دولت موقت گفت: بنده ماشین سواری نازك نارنجی هستم كه باید روی جاده‌های آسفالت و راه هموار حركت كنم. طرفداران قانون اساسی ، شهر خوی را به آتش كشیدند و در شهر گنبد به یك حمام زنانه یورش بردند. عده‌ای از هواداران رژیم كه به طرفداری قانون اساسی در تهران تجمع كرده بودند، با مخالفین خود به زد و خورد پرداختند. خبرنگار لوس‌آنجلس تایمز، در تیراندازی‌های خیابان فرح‌آباد ژاله تیر خورد و كشته شد. طی روزهای گذشته و امروز، شهر تهران شاهد تظاهرات مردم و فریاد و خشم كلیه اقشار در مقابل رژیم بود. بانك‌ها و دیگر مؤسسات دولتی مورد هجوم مردم به ستوه آمده از جنایت‌های شاه قرار گرفتند و شعله‌های آتش از همه سو زبانه می‌كشید. امام خمینی طی نطق كوتاهی كه از شبکه تلویزیونی كاركنان اعتصابی رادیو و تلویزیون بطور مستقیم پخش می‌شد ضمن آرزوی موفقیت برای كاركنان رسانه‌های گروهی گفتند: دستگاه‌هایی در این قسمت بوده و هست كه بایستی در خدمت مردم می‌بودند. ولی رژیم غاصب از آنها در راه هدف‌های نامشروع استفاده كرده است. سرهنگ قذافی حمایت خویش را از انقلاب مردم ایران اعلام داشت. در درگیری‌های گرگان، پنج نفر كشته و یازده نفر مجروح شدند. خانواده افسران بازداشتی نیروی هوایی، همچنان با ادامه تحصن، تهدید به اعتصاب غذا كردند. مهندس شریف امامی كه از طرف دادستانی ممنوع‌الخروج شده بود، از كشور گریخت. گروه منصورون، ترور رییس گارد دانشگاه جندی شاپور اهواز را به عهده گرفت. افراد مسلح به یك شعبه بانك ملی در كرمان دستبرد زدند. همچنین موجودی یكی از شعب این بانك در تهران نیز سرقت شد.


برچسب‌ها: 19بهمن ,

تاريخ : دو شنبه 19 بهمن 1392 | 18:48 | نویسنده : علیرضا امیری |

حوادث 18 بهمن 1357

 

در روز 18بهمن ماه سال 1357 جمعی از هواداران بختیار به طرفداری از وی ، در ورزشگاه امجدیه ساببق ( شهید شیرودی امروز ) اجتماع كردند اما با آغاز به کار کانال انقلاب ، تلاش این دسته در ضربه زدن به انقلاب بی فرجام بود . در این روز فرماندار نظامی تهران به این دلیل كه مردم به مقررات حكومت نظامی اهمیت نمی‌دهند، ساعات منع عبور و مرور را كاهش داد . اما این موضوع چیزی از درگیری مردم با نظامیان کم نکرد . در پایان روز 18بهمن ماه سال 1357 پس از شهادت عده ای در این روز ، امام خمینی (ره) فرمان دادند باید لیست اشخاص خائن به انقلاب افشا گردد . در پایان روز 18بهمن ماه سال 1357 با تلاش متخصصین و مردم ، فرستنده ای سیار در محل مدرسه علوی راه اندازی شد و اولین چیزی که از این فرستنده پخش شد این بود : « اینجا تهران ، کانال انقلاب » . حضرت امام در دیدار با روحانیون شهر اهواز گفتند: ادامه نهضت یك تكلیف است . در ملاقات وكلای دادگستری با حضور امام، ایشان گفتند كه شاه باید محاكمه شود. رییس جمهور و وزرای خارجه و دفاع آمریكا، پس از پایان مأموریت ژنرال‌ها هایزر در ایران، جلسه‌ای با حضور وی تشكیل دادند. سخنگوی وزارت خارجه آمریكا گفت: ما از اجرای قانون اساسی پشتیبانی می‌كنیم.

ما از راه دیپلماتیك با همه گروه‌ها، از جمله مهدی بازرگان، در تماس بوده‌ایم؛ اما پس از انتخاب وی به نخست وزیری، هیچگونه تماسی با وی برقرار نشده است. وزارت خارجه آمریكا اعلام كرد هنوز دولت بختیار را به رسمیت می‌شناسد. از طرفی سخنگوی كاخ سفید گفت: بختیار باید نظر اكثریت مردم را بپذیرد. پس از اعلام نخست وزیری مهندس بازرگان، بین آقایان یدالله سحابی، امیرعباس انتظام، بختیار،‌ قره‌باغی رییس ستاد ارتش و رییس اداره دوم ارتش، ملاقاتی انجام شد. در این ملاقات، آقای سحابی و امیرانتظام در صدد بر می‌آیند كه بختیار را راضی به استعفا نمایند. از طرفی بختیار برای قدرت نمایی، از قره‌باغی و مقدم خواست در حضور آنان حمایت مجدد خود را از بختیار اعلام كنند. دكتر سنجابی اعلام كرد مذاكره و تبادل نظر بین بختیار و بازرگان برای حل مسالمت‌آمیز مسائل ادامه دارد. رادیو لندن گفت: گفتگو میان جنبش آیت‌الله خمینی و ارتش آغاز شده است. گروهها و اقشار مختلف مردم، از جمله دانشگاهیان، از دولت موقت مهندس بازرگان پشتیبانی و حمایت كردند. روحانیون و مردم زنجان و بخش‌های تابعه در یك راهپیمایی بی‌سابقه پنجاه هزار نفری ، حمایت قاطع خود ار از امام خمینی و نخست وزیر منصوب او اعلام داشتند . در این اجتماع ، حجت‌الاسلام ابوالفضل شكوری به نمایندگی از مردم و روحانیت ، قطعنامه سی ماده‌ای را مبنی بر: 1- انحلال رژیم شاهنشاهی ، 2- انحلال مجلسین و دولت بختیار و 3- مشروعیت دولت مهندس بازرگان ، قرائت كرد و مورد تأیید قرار گرفت. خبرگزاری آسوشیتدپرس اعلام کرد : دیپلمات‌های غربی نزدیك به ارتش معتقدند كه ژنرال‌ها به این نتیجه رسیده‌اند كه برای كودتا قوی نیستند. رادیو لندن و رادیو مسكو: صدها تن از افسران سابق، از جمله چند تن از امرای ارتش كه به علت مخالفت شاه از ارتش اخراج شده‌اند، پشتیبانی خود را از آیت‌الله خمینی اعلام كردند. فرماندار نظامی تهران به این دلیل كه مردم به مقررات حكومت نظامی اهمیت نمی‌دهند، ساعات منع عبور و مرور را كاهش داد. * سیزده نفر دیگر از نمایندگان مجلس استعفا دادند. سادات، رییس جمهور مصر، با شاه در مراكش تماس گرفت. سرهنگ شكوری، رییس آجودانی ستاد لشكر شصت و چهار رضائیه، به هنگام رفتن به پادگان، ترور شد. شركت‌های مهم حمل و نقل هوایی به علت نا امن بودن قلمرو هوایی ایران، پرواز‌های خود را به ایران قطع كردند. مجمع عمومی سازمان ملل متحد از اوضاع ایران اظهار نگرانی كرد. یك تبعه آمریكا كه در اصفهان راننده‌ای را مضروب كرده بود، توسط محكمه شرعی مردم، پس از پرداخت دیه، آزاد شد. ( لازم به ذكر است كه طبق قانون كاپیتولاسیون، محاكم ایران حق محاکمه هیچیك از افراد تبعه آمریكا را ندارند. تشكیل این دادگاه مردمی نشانه قوت یافتن روز افزون مردم مسلمان است ) .


برچسب‌ها: 18بهمن ,

تاريخ : دو شنبه 18 بهمن 1392 | 18:44 | نویسنده : علیرضا امیری |

حوادث 17 بهمن 1357

 

 

صبح روز 17 بهمن ماه سال 1357 غرش فانتوم‌های جنگی در اسمان تهران به گوش رسید . در پی تشكیل جلسه مجلس و حضور بختیار ، فانتوم‌ها و هلیكوپترهای نیروی هوایی با هدف کنترل اوضاع بر فراز تهران مانور دادند. بختیار به هنگام سخنرانی در مجلس شورا گفت: دولت موقت بازرگان را تا وقتی شوخی و حرف است ، تحمل می‌كنم ... من در مقام نخست وزیری قانونی مملكت می مانم تا انتخابات آزاد آینده را انجام دهم . یک کشور دو نخست وزیر نمی خواهد . بختیار در این روز سعی داشت با عوام فریبی به مردم ثابت کند که هنوز در تحقق وعده های خود کوشاست . بختیار ضمن اظهاراتش به یكی از فرماندهان ارشد ارتش ، اظهار داشت: این محل‌های خالی را كه در هیأت دولت می‌بینید، من مخصوصا خالی نگاه داشته‌ام تا با تعدادی از افراد كه آقای مهندس بازرگان معرفی می‌كند، پر نمایم و من با آقایان مشغول مذاكره هستم . در روز 17 بهمن ماه سال 1357 بختیار در مجلس حضور یافت و نمایندگان در حضور او ، طرح های انحلال ساواک و دستگیری نخست وزیری وزیران دولت را از سال 1341 تا آن سال که متهم به سوء استفاده از قدرت بودند را تصویب کردند . پس از انحلال ساواک امام خمینی (ره) در جمع مردم حضور یافته و ضمن ایراد سخنرانی ، مردم را وحدت کلمه دعوت کردند . مردم نیز آن شب را در خیابان ها سپری کردند تا به بختیار نشان دهند که حکومت نظامی را شکسته اند .

در وز 17 بهمن ماه سال 1357 دكتر سعید ، رییس مجلس شورا ، در جلسه امروز مجلس اظهار داشت: بازگشت حضرت‌ آیت‌الله العظمی خمینی، مرجع عالیقدر تشیع را به خاك وطن از طرف خود و عموم نمایندگان خوش آمد می‌گویم. لوایح محاكمه وزرای سابق و انحلال ساواك، در جلسه مجلس شورا به تصویب رسید. حجت‌الاسلام والمسلمین صادق خلخالی از سوی امام اعلام كرد كه اجازه نمی‌دهیم حتی یك نفر از همافران آسیب ببینند. این در حالی است كه عده‌ای از همافران پادگان شاهرخی در همدان، در بازداشت به سر می‌برند. از سوی آیت‌الله مرعشی نجفی، به مناسبت انتصاب مهندس بازرگان به نخست وزیری، پیام تبریكی ارسال شد. مردم زاهدان، اعم از شیعه و سنی، كه به پشتیبانی دولت مهندس بازرگان دست به راهپیمایی زده بودند، از سوی چماق به دستان مورد هجوم قرار گرفتند. در این حادثه، شصت و دو نفر كشته یا زخمی شدند. در مراسم فارغ التحصیلی دانشجویان دانشكده افسری، افسران جوان از سوگند وفاداری به شاه معاف شدند. میرفندرسكی، وزیر امورخارجه، گفت: حضور ایران در پیمان سنتو در چهارچوب سیاست خارجی ایران قابل توجیه نیست. حجت‌الاسلام فلسفی پس از هشت سال ممنوعیت از سخنرانی، در حضور امام و مردم دیدار كننده از ایشان، سخنرانی كرد. در روز 17 بهمن ماه سال 1357 امام خمینی (ره) در سخنان خود گفتند: كار عاقلانه و مفید به حال كشور این است كه بختیار و ارتش در مقابل انقلاب اسلامی، عكس ‌العملی مثبت داشته باشند. در پاسخ به پیام‌های تشكر از سوی مردم و یا شخصیت‌ها و گروه‌های مختلف به مناسبت ورود حضرت امام به كشور، از سوی ایشان پیام تشكری خطاب به عموم انتشار یافت. * با فراخوانی مردم به راهپیمایی عمومی در تأیید دولت بازرگان از سوی جامعه روحانیت تهران، مردم ایران حكومت مهندس بازرگان را تأیید كردند و موج راهپیمایی، شهرها را فرا گرفت. خبرگزاری فرانسه: جبهه ملی از مقامات و سازمان‌های حاكمه و تمام مردم خواست تا از دولت بازرگان حمایت كنند. بازرگان در اولین مصاحبه خود به عنوان نخست وزیر دولت موقت، برنامه و وظایف دولت خود را تشریح كرد.


برچسب‌ها: 17بهمن ,

تاريخ : دو شنبه 17 بهمن 1392 | 17:43 | نویسنده : علیرضا امیری |

حوادث 16 بهمن 1357

 

در روز 16 بهمن سال 1357 آیت‌الله گلپایگانی بازگشت حضرت امام به میهن را به ایشان تبریك گفتند . آیت‌الله گلپایگانی با صدور پیامی خطاب به ارتش، از فرماندهان نظامی خواستند تا از رویارویی و مقابله با انقلاب اسلامی بپرهیزند. در روز 16 بهمن سال 1357 اعضای شورای انقلاب آیت الله دکتر بهشتی ، شهید مطهری و مهندس بازرگان سعی کردند تا با تماس های مداوم خود با فرماندهان ارتش ، آنان را بدون جنگ و خونریزی با ملت متحد کنند و مردم با گل و اشک و شیرینی به استقبال ارتشیان رفتند . در اواسط روز 16 بهمن سال 1357 نیروهای ارتش چند وزارتخانه ، از جمله وزارت آموزش و پرورش، امور اقتصاد و دارائی، بهداری و دادگستری، توسط نیروهای ارتش اشغال شد. حزب توده از شورای انقلاب اسلامی اعلام پشتیبانی كرد. خبرگزاری آسوشیتد پرس در روز 16 بهمن سال 1357 اعلام کرد : با توجه به اینكه شانس موفقیت بختیار روز به روز كمتر می‌شود، سخنگوی وزارت خارجه آمریكا به ابراز حمایت ملایم از بختیار بسنده كرد . در روز 16 بهمن سال 1357 کیسینجر ، رییس سازمان سیا اعراف كرد كه در رابطه با پیش بینی مسائل ایران، این سازمان ناكام بوده است. وی گفت: چیزی كه ما پیش بینی نمی‌كردیم، این بود كه یک مرد هفتاد و هشت ساله كه مدت چهارده سال در تبعید بود، این نیروها را به هم پیوند زند. كیسینجر گفت: بیم آن می‌رود كه انقلاب اسلامی به سایر كشورها سرایت كند و گناه این حركت، متوجه هدف توخالی حقوق بشر است . عصر روز 16 بهمن سال 1357 در مراسمی که در محل آمفی تئاتر مدرسه علوی برگزار شد حکم نخست وزیری مهندس بازرگان به وی اعطا شد . حكم و فرمان نخست وزیری كه با اتفاق آراء شورای انقلاب و تصویب امام خمینی صادر شده بود ، توسط حجت‌الاسلام والمسلمین رفسنجانی در حضور حضرت امام و آقای بازرگان قرائت شد.

حضرت امام در حكم نخست وزیری بازرگان ، وی را موظف به انجام رفراندوم تغییر نظام به جمهوری اسلامی ، تشكیل مجلس مؤسسان (خبرگان) برای تصویب قانون اساسی ، برگزاری انتخابات مجلس شورا طبق قانون اساسی جدید و انتخاب هیأت وزیران بدون در نظر گرفتن روابط حزبی كردند . در متن حكم آمده است : بنا به پیشنهاد شورای انقلاب ، بر حسب حق شرعی و قانونی ناشی از آراء اكثریت قاطع قریب به اتفاق ملت ایران كه طی اجتماعات عظیم نسبت به رهبری جنبش ابراز شده است، جنابعالی را مأمور تشكیل دولت موقت می‌نمایم . مهندس بازرگان پس از قرائت حكم نخست وزیری گفت : خدای برگ را شكر می‌كنم كه چنین اعتبار و حسن شهرتی را كه به هیچوجه اهلیت و لیاقت آن را نداشتم، به من ارزانی داشته و همین موهبت الهی باعث شده كه آیت‌الله، ابراز اعتماد و ارجاع چنین مأموریتی را به بنده عنایت بفرمایند و همچنین تشكر از ملت ایران می‌كنم . حضرت امام در فرمایشات خود بعد از سخنان مهندس بازرگان به عنوان نخست وزیر، از مردم خواستند تا با تظاهرات آرام و از طریق مطبوعات، نظر خود را درباره دولت بازرگان ابراز نمایند. ایشان در یك مصاحبه قبل از قرائت حكم گفتند: مخالفت با این حكومت، مخالفت با شرع است. بازرگان پس از خروج امام از محل جلسه ، در رابطه با تهدید بختیار در مورد نخست وزیری دولت موقت ، گفت: از این اخطار نمی‌ترسیم ، اگر تهدید می‌خواهند بكنند، به چیز دیگری ما را تهدید كنند. این چیز خیلی كوچكی است و اگر عملی شود، بنده شخصا خیلی ممنون می‌شوم؛ چون راحت می‌شوم . رادیو مسكو برای اعلام نخست وزیری بازرگان برنامه خود را قطع كرد. بختیار گفت: هر كس اكثریت داشت، حكومت می‌كند. بنا به نوشته مجله تایم: سالیوان، سفیر آمریكا در ایران ، از همكاران خود خواسته است كه با مخالفان رژیم گفتگو كرده، سیاست آمریكا را برای آنان تشریح كند. سازمان چریك‌های فدایی خلق، در مخالفت با شورای انقلاب گفت: شورای انقلاب باید توسط میلیون‌ها اعتصاب كننده تشكیل شود. گفتنی است كه این گونه سازمان‌ها كه تنها خود را قیام خلق می‌دانند، اعتماد و حمایت میلیونی مردم از حضرت امام را ندیده گرفته و به دنبال جایگاهی در آینده نظام برای خود هستند . بیست و دو نماینده دیگر مجلس شورا، استعفا دادند . در تظاهرت مردم آغاجاری، عده‌ای به شهادت رسیدند. غلامرضا كیانپور، وزیر اسبق اطلاعات و دادگستری و استاندار آذربایجان غربی و اصفهان، بازداشت شد. هشت هزار یهودی از ایران به اسرائیل رفتند.


برچسب‌ها: 16بهمن ,

تاريخ : دو شنبه 16 بهمن 1392 | 17:33 | نویسنده : علیرضا امیری |

حوادث 15 بهمن 1357

  

 

در روز 15 بهمن سال 1357 همافران نیروی هوایی در بهبهان به عنوان طرفداری از امام خمینی (ره) ، دست به راهپیمایی زدند و عده زیادی از افسران پایگاه هوایی همدان ، در پایگاه بازداشت و زندانی شدند . خانواده‌های همافران و درجه‌داران بازداشتی و نیروی هوایی ، با تجمع در دادگستری به عنوان اعتراض به دستگیری آنها،‌ خواهان آزادی این همافران شدند. در این روز آیت‌الله سید محمد باقر صدر با ارسال نامه‌ای از عراق برای حضرت امام خمینی (ره) ، از مبارزات ملت ایران حمایت كردند . به مناسبت ورود حضرت امام به ایران، از سوی آیت‌الله مرعشی نجفی تلگرامی برای ایشان ارسال شد. در چنین روزی در 15 بهمن سال 1357 جواد شهرستانی ، شهردار تهران در حضور حضرت امام استعفا كرد . امام سپس وی را مجدد به عنوان شهردار منصوب كردند. بنابراین دولت بختیار جواد شهرستانی را ممنوع‌ الخروج و مردم را از برداشت پس‌انداز و سپرده‌های بانكی خود محروم كرد. گروهی از نمایندگان مستعفی مجلس شورا در روز 15 بهمن سال 1357 با حضرت امام خمینی (ره) دیدار كردند. رادیو لندن خبر داد که از تظاهرات دیشب تهران هیچ گزارشی كه حاكی از برخورد مردم با نظامیان باشد، نرسیده است . در ساعت 10 روز 15 بهمن سال 1357 تعدادی از کارکنان نخست وزیر وقت اعتصاب کردند و بسیاری از وزرا و کارمندان عالی رتبه دولت به جرم فساد مالی و سوء استفاده از بیت المال توسط نیروهای انقلابی دستگیر شدند . شاپور بختیار در روز 15 بهمن سال 1357 اعلام کرد : « درهای مذاكره با آیت‌الله خمینی همچنان باز است .

 

جمهوری اسلامی برای من مجهول است . وی افزود كه من نه با شاه و نه با امام خمینی سازش نمی‌كنم و اجازه تشكیل دولت موقت را به او (امام خمینی) نمی‌دهم » . امام خمینی (ره) در سخنرانی ها و دیدارهایشان با مردم اصول و سیاست هایشان را اینگونه بیان کردند : تمام اتباع خارجی در ایران به صورت آزاد زندگی می کنند . ما برای اقلیت های مذهبی احترام قائل هستیم . نظر من راجع به رادیو و تلویزیون و مطبوعات این است که در خدمت مردم باشند و دولت ها حق هیچ نظارتی ندارند . در روز 15 بهمن سال 1357 حضرت امام خمینی طی یك سخنرانی جوانان را به ادامه تظاهرات و اعتصابات فرا خواندند. به دنبال جلسه روز گذشته شورای انقلاب ـ كه نخست وزیری دولت موقت به مهندس بازرگان پیشنهاد شده بود ـ این شورا برای گرفتن جواب از وی تشكیل جلسه داد. بازرگان درباره این جلسه می‌گوید: ابتدا پس از تشكراز حسن ظن آقایان، گفتم «اگر بنده را نامزد نخست وزیری نمایید با علم و اطلاع از افكار و اخلاق و سوابقم خواهد بود... همه می‌دانید كه من معتقد به دمكراسی و مشورت و اعتقاد به دیگران هستم و از تندی و تعجیل احتراز دارم و علاقمند به مطالعه و علم تدریجی هستم. حال اگر با این سوابق و شرایط قبولم دارید، پیشنهاد فرمایید.» عكس‌العمل مثبت یا منفی در مجلس ندیدم. سكوت و قبولی و اصرار مجدد آقایان روحانی عضو شورا و امام در برابر شرایط و اتمام حجت من باعث تعجبم شد و انتظار آن را نداشتم. رادیو عدن: وزرای خارجه آمریكا و انگلیس طی دیدار دیوید اوئن از آمریكا، در مورد اوضاع ایران به گفتگو نشستند. بغداد نیز با اعزام هیأتی به عربستان، به بررسی اوضاع ایران و منطقه پرداخت. ژنرال هایزر، فرستاده ویژه آمریكا به ایران، با اتمام مأموریت حساس خود و مذاكرات مكرر با مقامات ایرانی، عازم آمریكا شد. سخنگوی وزرات خارجه آمریكا گفت: هایزر سعی كرد تا نظامیان ایران از بختیار حمایت كنند. وی به این علت ایران را ترك كرد كه اقامت وی به احساسات ضد آمریكایی در ایران دامن می‌زد. بنا به گزارش دولت آمریكا، ایران به علت كمبود مالی در اثر از دست دادن فروش نفت، قرارداد ده میلیارد دلاری خرید اسلحه از آمریكا را لغو كرد. گفتنی است چون امریكا نظام سلطنتی ایران را در خطر می‌دید، فروش این سلاح‌ها، از جمله چندین فروند آواكس را به مصلحت خویش نمی‌دید. لذا یكی از مأموریت‌های هایزر، بر هم زدن این قرارداد به نحوی بود كه آمریكا متضرر نشود. از سوی آیت‌الله گلپایگانی ، اعلامیه‌ای خطاب به نمایندگان مجلس، هیأت دولت و امراء ارتش، منتشر شد. خبرگزاری فرانسه : آیت‌الله شریعتمداری اظهار داشت: اختلاف جزئی بین آیات عظام با مذاكره مرتفع خواهد شد. یك خبرگزاری ژاپنی گزارش داد: یك نماینده از سوی امام خمینی، با برژنف در بلغارستان، ملاقات و گفتگو كرده است. دو تن از وزرای سابق به نام‌های عبدالمجید مجیدی و هوشنگ نهاوندی، توسط فرمانداری نظامی بازداشت شدند. خسرو قشقایی پس از بیست و پنج سال تبعید در آمریكا، به ایران بازگشت. وی یكی از رهبران ایل قشقایی است.


برچسب‌ها: 15بهمن ,

تاريخ : دو شنبه 15 بهمن 1392 | 16:2 | نویسنده : علیرضا امیری |

حوادث 14 بهمن 1357

 در ابتدای روز 14 بهمن 1357 حضرت امام طی یك مصاحبه مطبوعاتی در مدرسه رفاه اعلام كردند: امروز عصر شورای انقلاب حكومت موقت تعیین خواهد شد و حكومت موقت ، موظف خواهد بود كه مقدمات رفراندم تعیین قانون اساسی را تهیه كند. همچنین قانون اساسی كه تدوین شد، به آراء عمومی گذاشته می‌شود. ایشان دولت بختیار را غیرقانونی اعلام كردند و گفتند: كاری نكنید كه مردم را به جهاد دعوت كنم . امام خمینی در ظهر روز 14 بهمن 1357 در مدرسه رفاه برای مردم سخنرانی کردند . خبرگزاری یونایتد پرس جمعیت مشتاق را بالغ بر چهار و نیم میلیون برآورد كرد. در پی جلسه اعضای شورای انقلاب با حضور امام خمینی، به پیشنهاد اعضا و موافقت امام، مهندس مهدی بازرگان برای نخست وزیری دولت موقت انتخاب شد.

مهندس بازرگان درباره انتخابش به نخست وزیری دولت موقت اظهار داشت در پی تشكیل جلسه شورای انقلاب در روز 14 بمن ماه 1357 ، آقای (امام) خمینی ما را مخاطب قرار داده پرسیدند برای نخست وزیری چه كسی را تعیین كنیم؟ ... نمی‌دانم آقای مطهری بود یا یكی دیگر از روحانیون شورای انقلاب كه مرا پیشنهاد كرد. در هر حال نظر عموم روی من رفت و اگر كسی موافقت نداشت، حرفی نزد. آیت‌الله خمینی تبسم و اظهار خوشوقتی كرده، گفتند به این ترتیب خیالم از دو طرف راحت شد. ظاهرا منظور ایشان از دو طرف، ملیون و روحانیون بود. خبرگزاری فرانسه: بختیار در مصاحبه با لوماتن گفت: بعضی اوقات صبر بهترین تاكتیك است و اگر آیت‌الله خمینی بخواهد در شهر مقدس قم دولت پیشنهادی خود را به وجود آورد، به او اجازه خواهم داد تا دولتی شبیه به واتیكان تأسیس كند.

دستور آزادی سیصد و پنجاه تن از زندانیان محاكم نظامی صادر شد. تظاهرات مردم در برخی از شهرستان‌ها بدون درگیری با مأموران انجام شد. دانشجویان ایرانی با حمله به سفارتخانه‌های ایران در آمریكا، لبنان و استرالیا، نسبت به رژیم سلطنتی ایران ابراز انزجار كردند. چهل تن دیگر از نمایندگان مجلس از مقام خود استعفا دادند. روزنامه الوطن العربی نوشت: یك ژنرال ارتش به ملاقات شاه در خارج از كشور رفت. از سوی یاسر عرفات، پیام تبریكی خطاب به حضرت امام ارسال شد. خبرگزاری آسوشیتد پرس گزارش داد: واكنش كشورهای اسلامی در مقابل بازگشت آیت‌الله خمینی متفاوت بوده است . سادات در مصر گفت: او هیچ آیت‌اللهی در مصر نخواهد داشت. مطبوعات سعودی در این مورد سكوت اختیار كرده‌اند و رژیم بغداد نیز تاكنون موضعی اتخاذ نكرده است تنها قذافی گفت:به محض درخواست كمك از بذل آنچه در امكان دارد، دریغ نخواهد كرد. به مناسبت ورود حضرت امام به ایران، مراسم جشنی در كشور لیبی بر پا شد.


برچسب‌ها: 14بهمن ,

تاريخ : پنج شنبه 14 بهمن 1392 | 14:40 | نویسنده : علیرضا امیری |

حوادث 13 بهمن 1357

 

 

در روز 13 بهمن سال 1357 امام خمینی در مدرسه علوی در یکی از نقاط مرکزی تهران مستقر شدند و جمع روحانیون و مردم بیانات مبسوطی ایراد كردند. ایشان در قسمتی از این بیانات فرمودند: رژیم سلطنتی از اول خلاف عقل بود ... هر ملتی باید خودش سرنوشت خودش را تعیین كند. ایشان همچنین از ارتشیان خواستند تا به جمع مردم بپیوندند و از زیربار ذلت مستشاران آمریکایی خارج گردند . ایشان همچنین در خصوص حفظ جان هماوران نیروی هوایی و سایر ارتشیانی که به جمع مردم پیوستند به بختیار هشدار دادند .

بختیار در روز 13 بهمن سال 1357 در مصاحبه یا آسوشیتد پرس گفت: طرفداران آیت‌الله خمینی می‌توانند فریاد بزنند، غوغا كنند، توهین كنند، این كار چیزی را ثابت نمی‌كند، اما اینكه چندین میلیون نفر برای استقبال از آیت‌الله به تهران آمدند، مبالغه‌آمیز است. وی افزود: همچنان مشتاق ملاقات با ایشان است. آسوشیتد پرس گزارش داد: امرای ارتش گفته‌اند كه اگر آیت‌الله خمینی بر خلاف قانون اساسی اقدامی كند، ‌آنها دست به اقدام خواهند زد. رادیو مسكو در خصوص وقایع روز 13 بهمن سال 1357 اینگونه اعلام کرد : دانشجویان ایرانی مقیم آمریكا علیه مداخله آمریكائی‌ها در امور داخلی ایران، در برابر كاخ سفید تظاهرات كردند. خبرگزاری رویترز نیز در روز 13 بهمن سال 1357 در خبری اعلام کرد : رژیم صهیونیستی از بازگشت آیت الله خمینی به ایران ابراز نگرانی شدید کرده و گفته است ممکن است ورود آیت الله به ایران باعث تندرویهای خشن شود و صلح خاورمیانه را به خطر بیاندازد .

در روز 13 بهمن سال 1357 در چند شهر كشور، ازجمله سمنان و تربت جام، در پی تظاهرات مردم چند نفر به شهادت رسیدند . یك ساواكی در تهران ترور شد. وی سرهنگ معتمدی نام داشت و یكی از اعضای بلند پایه ساواك بود. رادیو بی.بی.سی . گفت: آیت‌الله شریعتمداری گفته است در تبدیل رژیم سلطنتی به جمهوری باید جانب احتیاط رعایت شود و تهیه مقدمات فراوانی لازم است . یاسر عرفات رهبر وقت تشکیلات خودگردان فلسطین نیز در روز 13 بهمن سال 1357 با امام خمینی (ره) و یاران انقلابی ایشان دیدار کرد . دکتر سنجابی خواستار استعفای بختیار شد. وی همچنین گفت: جبهه ملی به امام خمینی وفادار است.


برچسب‌ها: گزارشی از 13 بهمن 1357 ,

تاريخ : پنج شنبه 13 بهمن 1392 | 14:20 | نویسنده : علیرضا امیری |

مردم ايران در روز 12 بهمن 1357 مشتاقانه در انتظار ورود امام خميني بودند.
عاقبت امام با پرواز 4721 هواپيماي ايرباس، پاريس را به مقصد تهران ترك كرد. سرنشينان هواپيما 50 تن از همراهان امام و 150 تن از خبرنگاران رسانه هاي خارجي بودند.
هواپيماي مذكور كه از اين پس "پرواز انقلاب" لقب گرفت در ساعت نه و بيست و هفت دقيقه و سي ثانيه در فرودگاه مهرآباد بر زمين نشست.
مرتضي مطهري به عنوان نماينده جامعه روحانيت به عنوان خيرمقدم به امام وارد هواپيما شد و مدتي بعد، امام از هواپيما خارج شد.
در سالن فرودگاه، فرصتي پيش‌ آمد تا مردم ديداري با امام داشته باشند و شنونده سخنان ايشان باشند. در اين سخنراني، امام ضمن تشكر از عواطف طبقات مختلف ملت و بيان اينكه وحدت كلمه رمز پيروزي است اعلام كردند: پيروزي زماني است كه دست اجانب از ملت كوتاه و ريشه‌هاي رژيم سلطنتي از اين مرز و بوم بيرون رود.


زماني كه امام وارد ايران شدند مردم از طريق تلويزيون‌هاي خود، مراسم استقبال از ايشان را بصورت مستقيم دريافت مي‌كردند اما بعد از گذشت نيم ساعت از زمان پخش برنامه يكباره پخش مراسم متوقف و عكس محمدرضا پهلوي برصفحه تلويزيون ظاهر شد و متعاقب آن آهنگ سلام شاهنشاهي نواخته شد.
دلايل مختلفي براي اين كار اعلام شد. دو دستگي بين كارمندان سازمان تلويزيون، دخالت و دستور مستقيم بختيار براي قطع برنامه و نارضايتي نظاميان به خاطر عدم پخش سرود شاهنشاهي در ابتداي برنامه از جمله مواردي بود كه در مورد قطع برنامه مطرح شد.
كشورهاي خارجي نيز نگران اوضاع بودند و با بيم و ترديد حوادث و تحولات ايران را در آستانه ورود امام نظاره مي‌كردند.
انگليس و بلژيك از جمله كشورهايي بودند كه به روند خروج اتباع خود از ايران تسريع بخشيدند.
مقامات رسمي اسراييل اعلام كردند درصورتي كه تحولات ايران به نفع آيت‌الله خميني و هواداران او رقم بخورد افراطيون جهان اسلام(!) دست به آشوبگري‌هاي شديد مي‌زنند و اين گونه اغتشاش‌ها به تلاش‌هاي صلح‌جويانه در خاورميانه لطمه خواهد زد.
در همان زمان جريان صدور نفت ايران قطع شده بود. جيمز سلسينجر وزير انرژي آمريكا اعلام كرد: اگر توليد نفت ايران به زودي از سرگرفته نشود آمريكا مجبور به جيره‌بندي نفت است.
در چنين شرايطي امام پاي برخاك ميهن نهاد؛ سراسر كشور را شور و هيجان به مناسبت اين واقعه فراگرفته بود. اين اشتياق در تهران نمود بيشتري داشت.
در آستانه ورود امام انقلابيون و در راس آنان جامعه روحانيت مبارز كه از چند روز پيش در دانشگاه تهران تحصن كرده بود اعلام كرد كه به تحصن خود پايان مي دهد. رفته رفته، در سطح شهر تجمعات مختلف شكل گرفت. در گوشه كنار شهر بين نيروهاي نظامي و مردم درگيري‌هاي پراكنده‌اي روي داد كه به مجروح شدن 6 نفر انجاميد.
بيشتر خيابان‌هاي تهران مملو از جمعيت بود. زماني كه امام قصد ترك فرودگاه و عزيمت به مقصد بهشت زهرا را داشت، طبق برنامه قبلي بنا بود مقابل دانشگاه تهران به ايراد سخن بپردازد اما با توجه به سيل جمعيت امكان اجراي اين برنامه نبود.
جمعيت ميليوني مردم سبب شده بود اداره امور حتي از توان كميته 70 هزار نفري استقبال نيز خارج شود. فاصله 33 كيلومتري ميدان آزادي تا بهشت زهرا مملو از جمعيت بود و ماشين حامل امام قادر به طي مسير نبود. به ناچار از بالگرد استفاده شد و در نهايت، قطعه 17 شهدا واقع در بهشت زهرا براي فرود امام درنظر گرفته شد.
جمعيت مشتاق شنيدن سخنان امام بود. ايشان در سخنراني معروف خود ضمن اشاره به مظالم و مصائبي كه جامعه ايراني براي رسيدن به آزادي و استقلال متحمل شده بود اعلام كردند: ‌اصل رژيم سلطنتي از اول خلاف قانون و خلاف قواعد عقلي است و خلاف حقوق بشر.
سپس ايشان دولت بختيار را مورد خطاب قرار دادند و با غيرقانوني خواندن آن عنوان كردند كه دولت تعيين مي‌كنند.
بعد از پايان مراسم در حالي كه هنوز التهاب و هيجان مردم فروكش نكرده بود، اعضاي كميته استقبال براي انتقال امام به مدرسه علوي كه براي اقامت ايشان درنظر گرفته شد اقدام كردند. اما ظرفيت مدرسه مذكور گنجايش ديدار عمومي را نداشت و به ناچار امام به مدرسه رفاه انتقال داده شد.
امام در شب اول اقامت خود در مدرسه رفاه، با وجود همه خستگي‌ها طي سخناني با اعضاي كميته استقبال بر لزوم حفظ وحدت تاكيد كردند.
روز اول ورود امام عليرغم نگرانيهاي موجود با كمترين برخورد ودرگيري سپري شد. آيا فردا نيز مردم روز آرامي را پشت سر خواهند گذاشت و زمينه براي برقراري حكومت اسلامي بيش از گذشته فراهم خواهد شد يا اينكه عناصر باقيمانده رژيم شاهنشاهي با ملاحظه وضعيت دشوار خود در مقام پاسخگويي و مقابله به مثل برخواهند خواست و در برابر سيل خروشان احساسات انقلابي از خود مقاومت نشان خواهند داد


برچسب‌ها: گزارشی از 12 بهمن 1357 ,

تاريخ : دو شنبه 12 بهمن 1392 | 16:16 | نویسنده : علیرضا امیری |
  • هواپیمای حامل حضرت امام خمینی (ره) از پاریس ساعت 33 دقیقه بامداد به پرواز در آمد.

  • خروج اتباع انگلیسی و بلژیک از ایران.

  • دستور خروج اتباع امریکا از ایران صادر شد.

  • اعلام حمایت کامل لیبی از انقلاب ایران.

  • شدت یافتن راهپیمائی و تظاهرات در شهرستانها.

  • نقل و انتقال و حرکت وسائل و ادوات سنگین نظامی در شهرها و شایعه کودتای امریکایی.

امروز امام خمینی در آخرین روز اقامت خود در فرانسه، طی نامه کوتاهی از دولت این کشور و از اهالی نوفل لوشاتو تشکر کردند. امام در این نامه نوشتند: «امید است میهمان‌نوازی دولت و ملت فرانسه و حس‌آزادیخواهی آنان را فراموش نکنم و از زحماتی که به همسایگان و اهالی نوفل لوشاتو دادم معذرت می‌خواهم. امید است احترامات اینجانب را بپذیرید.» (صحیفه امام، ج 6، ص 6)
امام همچنین امروز بدون برنامه قبلی به خیابانهای اطراف محل اقامت خود رفتند و با مردم سخن گفتند. ایشان در آنجا هم همان مضمون پیام را شفاهی به اهالی نوفل لوشاتو گفتند و ترجمه شد. «امام در همان خیابان روی یک صندلی نشستند. با این که زمستان بود، مردم هم روی آسفالت سرد خیابان نشستند. صحبت امام تا غروب طول کشید... یک خانم مسیحی برخاست و خطاب به امام گفت: «ما در چهره شما مسیح را می‌بینیم. مدتی که شما در اینجا بودید برای ما رحمت بود. ما نمونه اخلاق اسلامی را در همسایگانی مانند شما دیدیم. با این که هر روز جمعیت انبوهی خدمت شما می‌آمدند ما کمترین آزار و بی‌احترامی ندیدیم. حتی یک ورق کاغذ اضافه ندیدیم که بر زمین ریخته شده باشد. آن خانم که روسری کوچکی بر سرش بسته بود ادامه داد: ما اول فکر می‌کردیم که شما مثل دیگر رهبران دنیا با حشم فراوانی می‌آیید، اما دیدیم که چنین نیست و شیفته سادگی و بی‌آلایشی شما شدیم... و در آخر هم خانمی به نیابت از همه یک گلدان آورد و تقدیم امام کرد.» (خاطرات هادی غفاری، صص 393 و 394)

با اعلام رسمی تاریخ حرکت امام خمینی به تهران آقای دکتر مفتح سخنگوی روحانیت مبارز تهران امروز به کیهان گفت: «امام خمینی در مورد تدارک مراسم استقبال گفته‌اند: من یک طلبه‌ام و در مراسم استقبال تشریفات باید هرچه کمتر باشد. من می‌خواهم با مردم باشم؛ بنابراین از تشریفات استقبال کم کنید. آیت‌الله مفتح اضافه کرد: در اجرای دستور امام خمینی کمیته برگزاری مراسم استقبال کوشیده است از هرگونه تشریفات خودداری کند. از نظر رعایت نظم برای استقرار گروههای مختلف مردم در مسیر فرودگاه مهرآباد تا بهشت‌زهرا پیش‌بینی‌هایی به عمل آمده است. منابع آگاه اضافه کردند که امام به احتمال فراوان در مقابل دانشگاه تهران به احترام روحانیت و دانشگاهیان که در این محل مستقر خواهند بود سخنرانی ایراد خواهند کرد. دکتر مفتح در مورد اقدامات امنیتی اظهار داشت: همان طور که قبلاً نیز گفته شده امام خمینی احتیاج به مأمور برای حفظ جان‌شان ندارند و خداوند حافظ ایشان است. اما برای حفظ انتظامات و نظم در مراسم استقبال، 50 هزار نفر تعیین شده‌اند که با توجه به طول مسیر حفظ نظم را بر عهده خواهند داشت. امام پس از سخنرانی در بهشت‌زهرا به طرف اقامتگاهی که برای ایشان در نظر گرفته شده حرکت خواهد کرد و در محل فعلی مدرسه رفاه مستقر خواهد شد.


امروز اعلام شد هواپیمای ایرفرانس حامل امام خمینی در ساعت 5/3 بعد از نیمه شب امشب به وقت تهران، فرودگاه پاریس را به قصد تهران ترک خواهد کرد و در ساعت 9 صبح فردا در فرودگاه مهرآباد به زمین خواهد نشست. امام به همراهان خود توصیه کردند به دلیل خطراتی که این پرواز به همراه دارد، جان خود را به خطر نیندازند. سیل حرکت میلیونی مردم از سراسر ایران به طرف تهران برای استقبال از امام خمینی، امروز شدت بیشتری به خود گرفت. با قطعی شدن ورود امام خمینی به ایران امروز نظامیان به دستور بختیار دست به یک مانور بزرگ نظامی در سطح شهر زدند. در خیابانها، میادین، مقابل دانشگاه تهران و در مقابل بسیاری از ادارات، سربازان مستقر شده‌اند. این در حالی است که در بعضی شهرها پرسنل نیروی هوایی در کنار مردم به حمایت از امام خمینی اقدام به راهپیمایی و تظاهرات کردند. امروز بسیاری از اتومبیل‌ها تصویر امام را بر شیشه‌های خود نصب کرده بودند. تعداد دیگری از نمایندگان مجلس شورای ملی، امروز با مراجعه به روزنامه‌ها مراتب استعفای خود را از طریق رسانه‌ها به اطلاع مردم رساندند. امروز یک هواپیمای نظامی حامل تعدادی از اتباع آمریکا در حوالی نطنز سقوط کرد و کلیه سرنشینان آن کشته شدند. هایزر در کتاب خاطرات خود این هواپیما را یکی از هواپیماهای واحد مستشاری آمریکا یاد کرد و تعداد کشته‌شدگان را 5 نفر عنوان نمود. امروز جمعاً 1200 آمریکایی تهران را ترک کردند.


به نقل از:انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک

مرکز بررسی اسناد تاریخی ج بیست و پنجم

30 سال پیش درچنین روزی - 11 بهمن ماه سال 1357 هجری شمسی: آخرین رژه نیروهای مسلح پاسگاه یا گاردرژیم فاسد پهلوی به منظور مرعوب ساختن ملت مسلمان و انقلابی در خیابانهای تهران انجام گرفت این رژه که با تمسخر مردم مسلمان مواجه شد بسیاری از افراد نظامی پنهان از چشم فرماندهان خود با ملت انقلابی ومسلمان دست اتحاد و همبستگی دادندو مخالفت خود را با رژیم منحطّ ستمشاهی اعلام کردند. در همین روز بسیاری از اتباع خارجی از جمله کارگذاران آمریکایی و انگلیسی که در ایران به سر می بردند به کشورشان بازگشتند .


برچسب‌ها: گزارشی از 11 بهمن 1357 ,

تاريخ : دو شنبه 11 بهمن 1392 | 14:37 | نویسنده : علیرضا امیری |

مقام معظم رهبری درباره دهه فجر می فرمایند: دهه فجر ،‌ سرآغاز طلوع اسلام،‌ خاستگاه ارزشهای اسلامی، مقطع رهایی ملت ایران و بخشی از تاریخ ماست كه گذشته را از آینده جدا ساخته است. در دهه فجر اسلام تولدی دوباره یافت و این دهه در تاریخ ایران نقطه ای تعیین كننده و بی مانند به شمارمی رود. تا قبل از انقلاب اسلامی،‌ در ایران نظام اسلامی وجودنداشت و رابطه پادشاهان با مردم رابطه ی «غالب و مغلوب» و« سلطان و رعیت » بود.

دههٔ فجر به روزهای ۱۲ تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ گفته می‌شود كه طی آن امام خمینی بعد از تبعید پانزده ساله در دوازدهم بهمن سال ۱۳۵۷ به ایران بازگشت و با اعلام بی‌طرفی ارتش شاهنشاهی، سلطنت پهلوی در بیست و دوم بهمن ماه منقرض شد. مقام معظم رهبری درباره دهه فجر می فرمایند:

دهه فجر ،‌ سرآغاز طلوع اسلام،‌ خاستگاه ارزشهای اسلامی، مقطع رهایی ملت ایران و بخشی از تاریخ ماست كه گذشته را از آینده جدا ساخته است. در دهه فجر اسلام تولدی دوباره یافت و این دهه در تاریخ ایران نقطه ای تعیین كننده و بی مانند به شمارمی رود. تا قبل از انقلاب اسلامی،‌ در ایران نظام اسلامی وجودنداشت و رابطه پادشاهان با مردم رابطه ی «غالب و مغلوب» و« سلطان و رعیت » بود و پادشاهان احساس می‌كردند كه فاتحینی هستند كه بر مردم غلبه یافته اند و حضرت امام رضوان الله تعالی علیه این سلسله معیوب را قطع كردند و نقطه ی عطفی در تاریخ ایران به وجودآوردند و شمشیر اسلام مردم را علیه دشمنان اسلام،‌ مردم و استعمارگران به كار گرفتند. دهه انقلاب از رشحات اسلام است و آئینه ای است كه خورشید اسلام در او درخشید و این دهه باید با عظمت هرچه تمامتر برگزارشود. این مراسم را با هیجانهای عاطفی صحیح، باید با طراوت و تازه كرد. در مذهب ما،‌ احساسات،‌ گریه و شادی، حب و بغض و عشق و نفرت جایگاه والایی دارد. از این رو جشنهای دهه فجر می بایستی همچون مراسم و اعیاد مذهبی گرامی داشته شود و مردمی باشد. باید كلیه مساجد فعال شوند و مردم با حضور در مساجد خاطره ی فراموش نشدنی حضرت امام و پیروزی انقلاب اسلامی را جشن بگیرند.

امام در مهرآباد

دوزادهم بهمن ماه 1357 یكی از ماندگارترین روزهای تاریخ معاصر ایران است. در این روز امام پس از سیزده سال دوری از وطن به كشور بازگشت. مردم شور و شوق وصف ناپذیری داشتند و این شور و شوق به ویژه در فرودگاه مهرآباد بیشتر بود.

با گشوده شدن در خروجی هواپیما، همراهان امام در برابر چشمان منتظر و مشتاق استقبال كنندگان از هواپیما خارج می شدند. به دنبال خروج خبرنگاران، نزدیكان و اعضای خانواده ی آنها ، آیت الله مطهری و آیت الله پسندیده به داخل هواپیما رفتند و در راس ساعت 9:37 دقیقه ی صبح ، امام در حالی كه دستشان در دست خلبان فرانسوی بود و در حلقه ی گروهی از استقبال كنندگان چون آیت الله مطهری قرار داشت در پله ی بالای هواپیما ظاهر شد. با ورود امام به سالن فرودگاه فریاد الله اكبر سالن فرودگاه را به لرزه درآورد. هجوم خبرنگاران برای فیلم برداری و تهیه خبر بیش از حد تصور بود و كسی نمی توانست جلوی آن را بگیرد. بالاخره از مردم تقاضا شد بر روی زمین بنشینند تا چهره ی امام دیده شود . قرآن تلاوت شد و سپس دسته سرود خوانان سرود «ای امام» را سردادند. سردسته این گروه آقای اكبری بود و در طبقه دوم سالن سرود خود را اجرا كردند و فضای سالن را تحت تاثیر قرار دادند:« خمینی ای امام، ای مجاهد ، ای مظهر شرف، ای گذشته زجان در ره هدف...» پس از آن آقای نصرالله شاد نوش كه دانشجو بود و قرائت پیام خوشامدگویی ملت به امام را بر عهده داشت، به قرائت پیام پرداخت. سپس امام به ایراد سخنرانی پرداخت در این سخنرانی ایشان از طبقات مختلف از جمله روحانیون، دانشجویان، بازرگانان، اساتید دانشگاهها، قضات و وكلای دادگستری ، كارمندان و كارگران، دهقانان و ...ملت تشكر نمودند و خیانتهای محمدرضا شاه را متذكر شدند.

امام از فرودگاه تا بهشت زهرا

كمیته استقبال از امام اعلام كرده بود كه بعد از بیانات امام در سالن فرودگاه استقبال كنندگان به امام معرفی خواهند شد و سپس گزارش كمیته نفت و كمیته اعتصابات   نیز به محضر امام ارائه خواهد شد ولی هجوم مردم به سالن فرودگاه و انتظار مردم در بیرون از فرودگاه در عمل این برنامه ها را به هم ریخت و كمیته استقبال از امام مجبور شد ایشان را هر چه زودتر به بیرون از فرودگاه منتقل كند. كمیته استقبال از امام از بدو تشكیل ، تمام موارد را برنامه ریزی كرده بود و ماشین ویژه ای را برای این امر تدارك دیده بود. طبق تصمیم آنان ، محسن رفیق دوست از اعضای موتلفه اسلامی كه تازه از زندان آزاد شده بود رانندگی ماشین حامل امام را برعهده گرفت. وی نیز ماشین بلیزری را كه فردی به نام حاج علی مجمع الصنایع از بازاریان تهران تعلق داشت به عنوان ماشین حامل امام از فرودگاه تا بهشت زهرا انتخاب كرد. برای امنیت بیشتر مقرر شد تا این ماشین ضد گلوله شود تا احیانا اگر خطری متوجه شود كارگر نباشد. رفیق دوست این كار را انجام داد . كمیته استقبال از امام از پیش مقرر كرده بود تا آقایان آیت الله مطهری و مهندس هاشم صباغیان برای هماهنگی بیشتر مراسم استقبال در بلیزر همراه امام خمینی ورفیق دوست باشند. بنابراین صباغیان در صندلی عقب بلیزر نشست ولی امام كه در این زمینه محذوریتی داشت و نمی خواست به جز خودشان، حاج احمد آقا و راننده (رفیق دوست) كسی در آن ماشین باشد از آقای صباغیان خواستند كه از ماشین پیاده شوند .پس از آن امام در صندلی جلوی ماشین و سید احمد آقا در صندلی عقب نشستند و ماشین به سمت بهشت زهرا به راه افتاد. اعضای تیم های حفاظت كمیته استقبال از امام نیز به سرپرستی محمد بروجردی در مسیرها استقرار پیدا كردند و كنترل مسیرها را بر عهده داشتند. در بیرون از فرودگاه تا بهشت زهرا جمعیت زیادی منتظر ورود امام بودند و پیش بینی می شد به محض روئیت امام به سوی ماشین ایشان هجوم آورند. به همین دلیل چند ماشین دیگر پشت سر ماشین امام در حركت بودند كه حامل روحانیون و اعضای كمیته استقبال از امام بودند تا در صورت بروز هر گونه مشكلی به سرعت وارد عمل شوند .ولی ازدحام جمعیت در مسیرها به حدی بود كه در عمل هرگونه كنترلی از اعضای كمیته استقبال از امام بر جمعیت و مسیر حركت سلب می كرد. ماشین حامل امام به محض اینكه از فرودگاه خارج شد انبوهی از مردم آن را احاطه كردند آنان در حالی كه با دیدن امام هیجان زده بودند  و شعارهایی در خوش آمد گویی امام سر می دادند ، به ماموران حفاظتی اعتنایی نمی كردند و اخطارهای آنان نیز بی اثر بود.  بدین ترتیب در عمل كارها از دست تیم حفاظت خارج شد. آنان موتورهایی را تدارك دیده بودند تا در طول مسیر حركت امام از نزدیك شدن افراد به ماشین جلوگیری كنند. این موتورها در ازدحام و هجوم جمعیت گم شدند و نتوانستند كارآیی مناسبی داشته باشند و این مردم بودند كه هدایت مسیرها را بر عهده داشتند. اكبر براتی از اعضای تیم حفاظت از امام در این زمینه می گوید:« بلیزر وارد خیابان شد. انبوه جمعیت دور تا دور ماشین را گرفتند. فقط می دانم یك لحظه بلیزر از زمین بلند شد . باور كردنی نبود . به خود گفتم خدایا به فریاد برس. دیگر حركت ماشینها در اختیار خودمان نبود. این مردم بودند كه آن را جلو بردند. به دوستانی كه همراه من بودند گفتم بچه ها اسكورت بی اسكورت.  در این جمعیت اسكورت معنی نمی دهد ».

 

ازدحام جمعیت در مسیرهای ورود امام آن قدر زیاد بود كه ماشین حامل امام مجبور بود تغییر مسیر دهد. از جمله مسیرهای پیش بینی شده میدان انقلاب بود كه با توجه به این كه از قبل اعلام شده بود امام در دانشگاه تهران حضور می یابد و پایان تحصن روحانیون را اعلام می كند جمعیت زیادی به امید دیدار امام در دانشگاه و میدان انقلاب تجمع كرده بودند. این ازدحام باعث شد تا ماشین حامل امام مدتی زیادی در میدان انقلاب متوقف و در نهایت مجبور به تغییر مسیر شود. این تغییر مسیر باعث شد تا ماشین های اسكورت كمیته استقبال كه با فاصله زیادی حركت می كردند و از ماشین امام دور افتاده بودند بلیزر را گم كنند. اكبر براتی كه در یكی از ماشین های اسكورت امام بود می گوید: «از میدان انقلاب تا ورود ماشین به بهشت زهرا ما هیچ اطلاعی از ماشین بلیزر حامل امام نداشتیم. »

به این ترتیب ماشین حامل امام از طریق خیابان امیریه وارد خیابان ولی عصر شد و سپس از میدان راه آهن به خیابان شهید رجایی فعلی رسید و از طریق راهی بهشت زهرا شد.هر لحظه كه ماشین حامل امام به بهشت زهرا نزدیكتر می شد، بر ازدحام جمعیت افزوده می شد . آنان در حالی كه از دیدن امام به شدت هیجان زده شده بود به سوی ماشین هجوم می آوردند و به ابزار احساسات می پرداختند امام نیز به ابزار احساسات آنان پاسخ می داد و در حالی كه لبخند می زد برای مردم دست تكان می داد و این كار هیجان مردم را دوچندان می كرد. امام در میان این استقبال بی نظیر وارد بهشت زهرا شد.  ماشین حامل امام در وردی بهشت زهرا خاموش شد و دیگر روشن نشد . هلی كوپتر كه قرار بود امام را به قطعه هفده بهشت زهرا ببرد ، در صد متری ماشین قرار گرفته بود. و امام باید به آن هلی كوپتر منتقل می شد امابه دلیل فشار امكان پیاده شدن امام از ماشین نبود. بنابراین چند تن از جوانان یا علی گویان ماشین را بلند كردند و در حالی كه امام نیز داخل ماشین بود تا نزدیكی هلی كوپتر بردند .

سخنرانی تاریخی امام در بهشت زهرا

امام قبلاً اعلام كرده بودند كه به محض ورود به كشور در قطعه 17 بهشت زهرا حضور می یابند و ضمن قرائت فاتحه و اادای احترام نسبت به شهدای هفده شهریور تهران و دیگر شهدا برای مردم سخنرانی خواهند كرد بنابراین بعد از اعلام این موضوع كمیته استقبال تدارك ویژه ای برای تعیین محل سخنرانی و نیز استقرار هیات همراه و نیز مردم كرد. مرتضی الویری كه از طرف كمیته استقبال مامور این كار شده بود همراه با برخی از اعضای شاخه تداركات در این زمینه فعال بودند در هوای سرد زمستان و در زمین گل آلود بهشت زهرا این كار به سختی انجام داده می شد. ولی همكاری و همت مردان كمیته استقبال و نظارت پیگیر بزرگان از جمله اعضای شورای انقلاب این امر را تسهیل می كرد. پس از استقرار امام در محل تعیین شده ابتدا آیت الله مطهری سخنرانی كوتاهی كرد و سپس قاسم امانی فرزند شهید صادق امانی به عنوان نماینده خانواده های شهدای انقلاب اسلامی برنامه ای اجرا كرد و به امام خوشامد گفت و سپس حضرت امام به ایراد سخن پرداخت:

«بسم الله الرحمن الرحیم ما در این مدت مصیبت ها دیده ایم، مصیبت های بسیار بزرگ و بعضی پیروزها حاصل شد كه البته آن هم بزرگ بوده، مصیبت های زن های جوان مرده، مردهای اولاد از دست داده، طفل های پدر از دست داده. من وقتی چشمم به بعضی از اینها كه اولاد خودشان را از دست داده اند می افتد، سنگینی در دوشم پیدا می شود كه نمی توانم تاب بیاورم.

 من نمی توانم از عهده این خسارات كه بر ملت ما وارد شده است برآیم، من نمی توانم تشكر از این ملت بكنم كه همه چیز خودش را در راه خدا داد، خدای تبارك و تعالی باید به آنها اجر عنایت فرماید... ملت ما چه می گفتند كه مستحق این عقوبات شدند ملت ما یك مطلبش این بود كه این سلطنت پهلوی از اول كه پایه گذاری شد برخلاف قوانین بود. ... ما فرض می كنیم كه این سلطنت پهلوی، اول كه تاسیس شد به اختیار مردم بود و مجلس موسسان را هم به اختیار مردم تاسیس كردند و این اسباب این می شود كه - بر فرض اینكه این امر باطل، صحیح باشد- فقط رضاخان سلطان باشد، آن هم بر آن اشخاصی كه در آن زمان بودند و اما محمد رضا سلطان باشد بر این جمعیتی كه الان بیشتر شان، بلكه الا بعض قلیلی از آنها ادارك آنوقت را نكرده اند، چه حقی داشتند ملت در آن زمان، سرنوشت ما را در این زمان معین كنند؛ بنابر این سلطنت محمدرضا اولا كه چون سلطنت پدرش خلاف قانون بود و با زور و با سرنیزه تاسیس شده بود مجلس، غیر قانونی است، پس سلطنت محمدرضا هم غیر قانونی است و اگر چنانچه سلطنت رضاشاه فرض بكنیم كه قانونی بوده، چه حقی آنها داشتند كه برای ما سرنوشت معین كنند هر كسی سرنوشتش با خودش است، مگر پدرهای ما ولی ما هستند؟ مگر آن اشخاصی كه درصد سال پیش از این، هشتاد سال پیش از این بودند، می توانند سرنوشت یك ملتی را كه بعدها وجود پیدا كنند، آنها تعیین بكنند؟ این هم یك دلیل كه سلطنت محمدرضا سلطنت قانونی نیست.
علاوه بر این، این سلطنتی كه در آنوقت درست كرده بودند و مجلس موسسان هم ما فرض كنیم كه صحیح بوده است، این ملتی كه سرنوشت خودش با خودش باید باشد، در این زمان می گوید كه ما نمی خواهیم این سلطان را. وقتی كه اینها رای دادند به اینكه ما سلطنت رضاشاه را، سلطنت محمدرضاشاه را، رژیم سلطنتی را نمی خواهیم، سرنوشت اینها با خودشان است. این هم یك راه است از برای اینكه سلطنت او باطل است. حالا می آئیم سراغ دولت هائی كه ناشی شده از سلطنت محمدرضا و مجلس هائی كه ما داریم... اكثر این مردم می شناسند این افرادی را كه به عنوان مجلس و به عنوان وكیل مجلس سنا یا مجلس شورا در مجلس هستند؟ یا این هم با زور تعیین شده بدون اطلاع مردم. مجلسی كه بدون اطلاع مردم است و بدون رضایت مردم است، این مجلس، مجلس غیرقانونی است. ..

و اما دولتی كه ناشی می شود از یك شاهی كه خودش و پدرش غیر قانونی است، خودش علاوه بر او غیرقانونی است، وكلائی كه تعیین كرده است غیرقانونی است، دولتی كه از همچو مجلسی و همچو سلطانی انشا بشود، این دولت غیرقانونی است. .. ما اعلام می كنیم كه دولتی كه به اسم دولت قانونی خودش را معرفی می كند، حتی خودش قبول ندارد كه قانونی است، خودش تا چند سال پیش از این، تا آنوقتی كه دستش نیامده بود این وزارت، قبول داشت كه غیرقانونی است، حالا چه شده است كه می گوید من قانونی هستم این مجلس غیرقانونی است، از خود وكلا بپرسید كه آیا شما را ملت تعیین كرده است هر كدام ادعا كردند كه ملت تعیین كرده است، ما دستشان را می دهیم دست یك نفر آدم ببرد او را در حوزه انتخابیه اش، در حوزه انتخابیه اش از مردم سوال می كنیم كه این آقا آیا وكیل شما هست، شما او را تعیین كردید حتما بدانید كه جواب آنها نفی است. بنابر این آیا یك ملتی كه فریاد می كند كه ما این دولت مان، این شاه مان، این مجلس مان برخلاف قوانین است و حق شرعی و حق قانونی و حق بشری ما این است كه سرنوشت مان دست خودمان باشد، آیا حق این ملت این است كه یك قبرستان شهید برای ما درست بكنند، در تهران، یك قبرستان هم در جاهای دیگر من باید عرض كنم كه محمد رضای پهلوی، این خائن خبیث برای ما رفت، فرار كرد و همه چیز ما را به باد داد. مملكت ما را خراب كرد، قبرستان های ما را آباد كرد. مملكت ما را از ناحیه اقتصاد خراب كرد. تمام اقتصاد ما الان خراب است و از هم ریخته است كه اگر چنانچه بخواهیم ما این اقتصاد را به حال اول برگردانیم، سال های طولانی با همت همه مردم، نه یك دولت این كار را می تواند بكند و نه یك قشر از اقشار مردم این كار را می توانند بكنند، تا تمام مردم دست به دست هم ندهند نمی توانند این به هم ریختگی اقتصاد را از بین ببرند.

شما ملاحظه كنید، به اسم اینكه ما می خواهیم زراعت را، دهقان ها را دهقان كنیم، تا حالا رعیت بودند و ما می خواهیم حالا دهقانشان كنیم، اصلاحات ارضی درست كردند، اصلاحات ارضی شان بعد از این مدت طولانی به اینجا منتهی شد كه بكلی دهقانی از بین رفت، بكلی زراعت ما از بین رفت و الان شما در همه چیز محتاجید به خارج؛ یعنی محمدرضا این كار را كرد تا بازار درست كند از برای آمریكا و ما محتاج به او باشیم در اینكه گندم از او بیاوریم، برنج از او بیاوریم، همه چیز را، تخم مرغ از او بیاوریم یا از اسرائیل كه دست نشانده آمریكاست بیاوریم. بنابراین كارهائی كه این آدم كرده به عنوان اصلاح، این كارها خودش افساد بوده است. قضیه اصلاحات ارضی یك لطمه ای بر مملكت ما وارد كرده است كه تا شاید بیست سال دیگر ما نتوانیم این را جبرانش بكنیم مگر همه ملت دست به هم بدهند و كمك كنند تا سال بگذرد و جبران بشود این معنا. فرهنگ ما را یك فرهنگ عقب نگه داشته درست كرده است، فرهنگ ما را این عقب نگه داشته به طوری كه جوان های ما تحصیلاتشان در اینجا تحصیلات تام و تمام نیست و باید بعد از اینكه یك مدتی در اینجا یك نیمه تحصیلی كردند آن هم با این مصیبت ها، آن هم با این چیزها، باید بروند در خارج تحصیل بكنند. ما پنجاه سال است، بیشتر از پنجاه سال است دانشگاه داریم و قریب سی و چند سال است كه این دانشگاه را داریم لكن چون خیانت شده است به ما، از این جهت رشد نكرده، رشد انسانی ندارد، تمام انسان ها و نیروی انسانی ما را از بین برده است این آدم.

 این آدم به واسطه نوكری كه داشته، مراكز فحشا درست كرده، تلویزیونش مركز فحشاست، رادیویش بسیاریش فحشاست، مراكزی كه اجازه دادند برای اینكه باز باشد، مراكز فحشاست، اینها دست به دست هم دادند. در تهران مركز مشروب فروشی بیشتر از كتابفروشی است، مراكز فساد دیگر الی ماشائالله است. برای چه سینمای ما مركز فحشاست. ما با سینما مخالف نیستیم ما با مركز فحشا مخالفیم. ما با رادیو مخالف نیستیم ما با فحشا مخالفیم. ما با تلویزیون مخالف نیستیم ما با آن چیزی كه در خدمت اجانب برای عقب نگه داشتن جوانان ما و از دست دادن نیروی انسانی ماست، با آن مخالف هستیم. ما كی مخالفت كردیم با تجدد، با مراتب تجدد مظاهر تجدد وقتی كه از اروپا پایش را در شرق گذاشت خصوصا در ایران، مركز چیزی كه باید از آن استفاده تمدن بكنند ما را به توحش كشانده است. سینما یكی از مظاهر تمدن است كه باید در خدمت این مردم، در خدمت تربیت این مردم باشد و شما می دانید كه جوان های ما را اینها به تباهی كشیده اند و همین طور سایر این جاها. ما با اینها در این جهات مخالف هستیم.

 اینها به همه معنا خیانت كرده اند به مملكت ما. و اما نفت ما، تمام نفت ما را به غیر دادند، به آمریكا و غیر از آمریكا دادند، آنی كه به آمریكا دادند عوض چه گرفتند عوض، اسلحه برای پایگاه درست كردن برای آقای آمریكا. ما، هم نفت دادیم و هم پایگاه برای آنها درست كردیم. آمریكا با این حیله كه این مرد هم دخالت داشت، با این حیله نفت را از ما برد و برای خودش در عوض پایگاه درست كرد یعنی اسلحه آورده اینجا كه ارتش ما نمی تواند این اسلحه را استعمال بكند، باید مستشارهای آنها باشند، باید كارشناس های آنها باشند. این هم از ناحیه نفت كه این نفت ما را اگر چند سال دیگر خدای نخواسته این عمر پیدا كرده بود، عمر سلطنتی پیدا كرده بود، مخازن نفت ما را تمام كرده بود، زراعت مان را هم كه تمام كرده، این ملت بكلی ساقط شده بود و باید عملگی كند برای اغیار. ما كه فریاد می كنیم از دست این، برای این است. خون های جوان های ما برای این جهات ریخته شده، برای اینكه آزادی می خواهیم ما. ما پنجاه سال است كه در اختناق بسر بردیم، نه مطبوعات داشتیم، نه رادیوی صحیح داشتیم، نه تلویزیون صحیح داشتیم، نه خطیب توانست حرف بزند، نه اهل منبر می توانستند حرف بزنند، نه امام جماعت می توانست آزاد كار خودش را ادامه بدهد، نه هیچ یك از اقشار ملت كارشان را می توانستند ادامه بدهند و در زمان ایشان هم همین اختناق به طریق بالاتر باقی است و باقی بود ...

ما می گوئیم كه خود آن آدم، دولت آن آدم، مجلس آن آدم، تمام اینها غیر قانونی است واگر ادامه به این بدهند اینها مجرمند و باید محاكمه بشوند و ما آنها را محاكمه می كنیم. من دولت تعیین می كنم، من تو دهن این دولت می زنم، من دولت تعیین می كنم، من به پشتیبانی این ملت دولت تعیین می كنم، من به واسطه اینكه ملت مرا قبول دارد (تكبیر حضار) این آقا كه خودش هم خودش را قبول ندارد، رفقایش هم قبولش ندارند، ملت هم قبولش ندارد، ارتش هم قبولش ندارد، فقط آمریكا از این پشتیبانی كرده و فرستاده به ارتش دستور داده كه از او پشتیبانی بكنید، انگلیس هم از این پشتیبانی كرده و گفته است كه باید از این پشتیبانی بكنید. یك نفر آدمی كه نه ملت قبولش دارد نه هیچ یك از طبقات ملت از هر جا بگوئید قبولش ندارند، بله چند تا از اشرار را دارند كه می آورند توی خیابان ها، از خودشان هست این اشرار، فریاد هم می كنند، از این حرف ها هم می زنند لكن ملت این است، این ملت است (اشاره به حضار).

 می گوید كه در یك مملكت كه دو تا دولت نمی شود. خوب واضح است این، یك مملكت دو تا دولت ندارد لكن دولت غیرقانونی باید برود، تو غیرقانونی هستی، دولتی كه ما می گوئیم، دولتی است كه متكی به آرای ملت است، متكی به حكم خداست، تو باید یا خدا را انكار كنی یا ملت را. باید سرجایش بنشیند این آدم و یا اینكه به امر آمریكا و اینها وادار كند یك دسته ای از اشرار را این ملت را قتل عام كند. ما تا هستیم نمی گذاریم اینها سلطه پیدا كنند، ما نمی گذاریم دوباره اعاده بشود آن حیثیت سابق و آن ظلم های سابق، ما نخواهیم گذشت كه محمدرضا برگردد، اینها می خواهند او را برگردانند، بیدار باشید. ای مردم! بیدار باشید، نقشه دارند می كشند، ستاد درست كرده مردیكه در آن جائی كه هست، روابط دارند درست می كنند، می خواهند دوباره ما را برگردانند به آن عهدی كه همه چیزمان اختناق در اختناق باشد و همه هستی ما به كام آمریكا برود. ما نخواهیم گذاشت، تا جان داریم نخواهیم گذاشت و من از خدای تبارك و تعالی سلامت همه شما را خواستار هستم و من عرض می كنم بر همه ما واجب است كه این نهضت را ادامه بدهیم تا آنوقتی كه اینها ساقط بشوند و ما به واسطه آرای مردم، مجلس سنا درست بكنیم و دولت اول را، دولت دائمی را (مقصود من از مجلس سنا مجلس موسسان بود، نه مجلس سنا. مجلس سنا اصلش یك حرف مزخرفی است، همیشه بوده.) تعیین بكنیم.

 و من باید یك نصحیت به ارتش بكنم و یك تشكر از یكی از اركان ارتش، یك قشرهائی از ارتش. اما آن نصحیتی كه می كنم این است كه ما می خواهیم كه شما مستقل باشید، ماها داریم زحمت می كشیم، ماها خون دادیم، ماها جوان دادیم، ماها حیثیت و آبرو دادیم، مشایخ ما حبس رفتند، زجر كشیدند، می خواهیم كه ارتش ما مستقل باشد. آقای ارتشبد! شما نمی خواهید شما نمی خواهید مستقل باشید آقای سرلشكر! شما نمی خواهید مستقل باشید، شما می خواهید نوكر باشید من به شما نصحیت می كنم كه بیائید در آغوش ملت، همان كه ملت می گوید بگوئید، ما باید مستقل باشیم، ملت می گوید ارتش باید مستقل باشد، ارتش نباید زیر فرمان مستشارهای آمریكا و اجنبی باشد، شما هم بیائید، ما برای خاطر شما این حرف را می زنیم، شما هم بیائید برای خاطر خودتان این حرف را بزنید، بگوئید (ما می خواهیم مستقل باشیم، ما نمی خواهیم این مستشارها باشند.) ما كه این حرف را می زنیم كه ارتش باید مستقل باشد، جزای ما این است كه بریزید توی خیابان خون جوان های ما را بریزید كه چرا می گوئید من باید مستقل باشم ما می خواهیم تو آقا باشی.

 و اما تشكر می كنم از این قشرهائی كه متصل شدند به ملت، اینها آبروی خودشان را، آبروی كشورشان را، آبروی ملت شان را اینها حفظ كردند. این درجه دارها، همافرها، افسرهای نیروی هوائی، اینها همه مورد تشكر و تمجید ما هستند و همین طور آنهائی كه در اصفهان و در همدان و در سایر جاها، اینها تكلیف شرعی، ملی، كشوری خودشان را دانستند و به ملت ملحق شدند و پشتیبانی از نهضت اسلامی ملت را كردند ما از آنها تشكر می كنیم و به اینهائی كه متصل نشدند می گوئیم كه متصل بشوید به اینها، اسلام برای شما بهتر از كفر است، ملت برای شما بهتر از اجنبی است. ما برای شما می گوئیم این مطلب را، شما هم برای خودتان این كار را بكنید، رها بكنید این را، خیال نكنید كه اگر رها كردید ما می آئیم شما را به دار می زنیم. این چیزهائی است كه شماها یا كسان دیگر درست كرده اند والا این همافرها و این درجه دارها و این افسرها كه آمدند و متصل شدند، ما با كمال عزت و سعادت آنها را حفظ می كنیم و ما می خواهیم كه مملكت، مملكت قوی باشد، ما می خواهیم كه مملكت دارای یك نظام قدرتمند باشد، ما نمی خواهیم نظام را به هم بزنیم، ما می خواهیم نظام محفوظ باشد لكن نظام ناشی از ملت در خدمت ملت، نه نظامی كه دیگران سرپرستی اش را بكنند و دیگران فرمان به آن بدهند. والسلام علیكم ورحمت الله وبركاته »

 

 

 


برچسب‌ها: بازخوانی خاطرات دهه فجر ,

تاريخ : پنج شنبه 10 بهمن 1392 | 13:16 | نویسنده : علیرضا امیری |

1)با خودش عهد كرده بود تا نيروى دشمن در خاك ايران است برنگردد تهران. نه مجلس مى رفت، نه شوراى عالى دفاع.
يك روز از تهران زنگ زدند. حاج احمد آقا بود. گفت «به دكتر بگو بيا تهران.»گفت «عهد كرده با خودش، نمى آد.»
گفت «نه بياد. امام دلش براى دكتر تنگ شده.»
بهش گفتم. گفت «چشم. همين فردا مى ريم.»

2)گفتم «دكتر، شما هرچى دستور مى دى، هرچى سفارش مى كنى، جلوى شما مى گن چشم، بعد هم انگار نه انگار. هنوز تسويه اى ما رو ندادن. ستاد رفته زير سؤال. مى گن شما سلاح گم كرده ين...»همان قدر كه من عصبانى بودم، او آرام بود. گفت «عزيزجان، دل خور نباش. زمانه ى نابه سامانيه. مگه نمى گفتن چمران تل زعتر را لو داده؟ حالا بذار بگن حسين مقدم هم سلاح گم كرده. دل خور نشو عزيز.»

3) دكتر آرپى جى مى خواست، نمى دادند. مى گفتند دستور از بنى صدر لازم است. تلفن كرده بود به مسئول توپ خانه. آن جا هم همان آش و همان كاسه. طرف پاى تلفن نمى ديد دكتر از عصبانيت قرمز شده. فقط مى شنيد كه «برو آن جا آرپى جى بگير. ندادند به زور بگير. برو عزيز جان.»

4)از اهواز راه افتاديم; دو تا لندرور. قبل از سه راهى ماشين اول را زدند. يك خمپاره هم سقف ماشين ما را سوراخ كرد و آمد تو، ولى به كسى نخورد، همه پريديم پايين، سنگر بگيريم.دكتر آخر از همه آمد. يك گُل دستش بود. مثل نوزاد گرفته بود بغلش. گفت «كنار جاده ديدمش. خوشگله؟» 

5)اوايل كه آمده بود لبنان، بعضى كلمه هاى عربى را درست نمى گفت. يك بار سر كلاس كلمه اى را غلط گفته بود. همه ى بچه ها همان جور غلط مى گفتند. مى دانستند و غلط مى گفتند.امام موسى مى گفت «دكتر چمران يك عربى جديد توى اين مدرسه درست كرد

6)به پسرها مى گفت شيعيان حسين، و به ما شيعيان زهرا. كنار هم كه بوديم، مهم نبود كى پسر است كى دختر. يك دكتر مصطفى مى شناختيم كه پدر همه مان بود، و يك دشمن كه مى خواستيم پدرش را در بياوريم.

7)چپى ها مى گفتند «جاسوس آمريكاست. براى ناسا كار مى كند.»  راستى ها مى گفتند «كمونيسته.» هر دو براى كشتنش جايزه گذاشته بودند.ساواك هم يك عده را فرستاده بود ترورش كند.
يك كمى آن طرف تر دنيا، استادى سر كلاس مى گفت «من دانش جويى داشتم كه همين اخيراً روى فيزيك پلاسما كار مى كرد.»

8)سال دوم يك استاد داشتيم كه گير داده بود همه بايد كراوات بزنند. سر امتحان. چمران كروات نزد، استاد دو نمره ازش كم كرد. شد هجده. بالاترين نمره.

9) تصميم گرفتم بروم پيشش، توى چشم هاش نگاه كنم و بگويم «آقا اصلا جبهه مال شما. من مى خوام برگردم.»مگر مى شد؟ يك هفته فكر كردم، تمرين كردم.
فايده نداشت. مثل هميشه، وقتى مى رفتم و سلام مى كردم، انگار كه بداند ماجرا چيست، مى گفت «عليك السلام» و ساكت مى ماند.ديگر نمى توانستم يك كمله حرف بزنم.
لبخند مى زد و مى گفت «سيد، دو ركعت نماز بخوان درست مى شه.»

10)مى گفتند «چمران هميشه توى محاصره است.»

راست مى گفتند. منتها دشمن ما را محاصره نمى كرد. دكتر نقشه اى مى ريخت. مى رفتيم وسط محاصره. محاصره را مى شكستيم و مى آمديم بيرون.


برچسب‌ها: ده خاطره از شهید مصطفی چمران ,

تاريخ : سه شنبه 8 بهمن 1392 | 19:39 | نویسنده : علیرضا امیری |

. با دو بزرگوار شهيد رجايي و باهنر از سال 1347 افتخار آشنايي و همكاري داشتيم. در مدرسه كمال نارمك و در مدرسه قدس با ايشان همكار بودم.

آقاي رجايي از سال 47 در مدرسه كمال معلم هندسه بودند. قبل از اينكه ايشان زندان بيفتند. جلسات دوره‌اي تفسير قرآن در منزل آقاي رجايي و آقاي باهنر برگزار مي‌شد.

شهيد رجايي در بازگشت از سفر فرانسه، به عراق رفت و خدمت امام رسيد، وقتي برگشت دستگيرش كردند و زندان رفت، مدرسه كمال هم بعد از آن بسته شد كه در حقيقت مركزي غيررسمي براي عده‌اي از انقلابيون بود.

شخصيت شهيد رجايي و زندگي خانوادگي

در دوران زندان، بنده با منزل ايشان رفت و آمد داشتم. الحق كه همسر شهيد رجايي در حيات سياسي ايشان بسيار تاثير داشت. بسيار صبورانه مشكلات را مي‌پذيرفت.

يادم هست درهمان ايام سقف اتاق ايشان ريخته بود. خواهش كردم كه بنا بياورم خانم ايشان قاطعانه گفت«نه» اين زن و مرد يعني شهيد رجايي و همسرش، حتي وقتي كه رجايي رئيس‌جمهور شد، با ابلاغ حقوق معلمي زندگي كردند. بسيار جالب است كه سه سال بعداز شهادتش، سال 63 در مكه، رئيس سازمان بازنشستگان كل كشور آقاي كربلايي مرا ديد و به من گفت، شهيد رجايي با حقوق معلمي باز نشسته شده، شما از خانم ايشان اجازه بگيريد تا ما پايه حقوق ايشان را اصلاح كنيم. پس از برگشت،  همسر شهيد رجايي بازهم در جواب ما گفت: خير.

شهيد رجايي خودش را وقف انقلاب كرده بود. بعضي وقتها خدمتش مي‌رسيدم،‌ مي‌ديدم روي موكت دراز كشيده و چشمش را بسته است. مي‌گفت خوشنويسان مطلبت را بگو، بيدارم.

در ملاقاتي كه همراه آقاي رجايي در قم خدمت امام رسيديم، امام بعد از اين كه گزارش ايشان را درباره آموزش و پرورش شنيد، فرمود انشاالله اگر اين گونه كار كنيد(اشاره به نوع كار كردن شهيد رجايي كه از لابه‌لاي گزارش فهميده بود) 20 سال طول مي‌كشد تا به نقطه صفر برسم. اصولا رجايي ارادت عجيبي به امام داشت. آن روز تنفيذ حكم ايشان را همه از تلويزيون ديديم واقعا ارادت مريدانه رجايي به امام تكان‌دهنده است.

 

مرام حكومتي، نه فقط روش شخصي

براي رجايي ساده‌زيستي فقط يك روش شخصي نبود بلكه در حكومت هم آن را اعمال مي‌كرد.

اولين نصيحت ايشان به من پس از اين كه مدير كل آموزش و پرورش تهران شدم اين بود كه برو سعي كن اين اتاق را كوچكتر و كمتر كني نه اين كه زيادش كني.

 

دكتر مجتبي رحماندوست، مشاور رئيس جمهوري

هرچند من با شهيد رجايي برخوردهاي كمي داشتم ولي خيلي تكان‌دهنده و سازنده بود.

رجايي آدم خيلي بي‌ادعايي بود و اهل قيافه گرفتن نبود. زماني كه رجايي نخست‌وزير بود، بازديدي از دانشكده افسري نيروي زميني ارتش داشتيم. شيوه حركت رئيس جمهور(بني‌صدر) طوري بود كه همه بايد كنار مي‌رفتند و اداي احترام مي‌كردند. اما نخست‌ورزير همراه مردم و پشت سر رئيس جمهور حركت مي‌كرد.

مردم از اين كه جلوي رئيس جمهور بيايند، نگراني و هراس داشتند اما به محض اين كه به رجايي مي‌رسيدند، لبخندي به وي مي‌زدند و مي‌گفتند، آقاي رجايي يك عكس با هم بيگريم، مي‌گفت: بگيريم، آدمها سختشان بود كه به رئيس‌جمهور يك كلمه بگويند، ولي راحت بودند كه به نخست‌وزير بگويند يك عكس با هم بگيريم.

ردار رضايي، دبير مجمع تشخيص مصلحت نظام‍

من با شهيد رجايي مراوده زيادي داشتم. ايشان در جلسه‌هاي امنيتي كه برگزار مي‌شد، شركت مي‌كردند. زماني كه قرار شد رئيس‌جمهور شوند، چند مسئله را با من در ميان گذاشتند. درباره آمدن چند نفر از دوستان به دولت ايشان، از جمله آقاي نبوي كه در سپاه با ما همكاري مي‌كرد، از ما خواستند كه ايشان را رها كنيم كه با آنها همكاري كند، چون ايشان در سپاه بود.

شهيد رجايي در اوضاع سختي رئيس‌جمهور شد؛ 30 خرداد تيراندازي‌ها شروع شد، رهبر انقلاب كه آن زمان در تهران نماينده امام در شوراي عالي دفاع بود، مجروح شد و 7 تير، حزب منفجر شد. من در آن روزها با ايشان(شهيد رجايي) حضوري و تلفني تماس داشتم.

يادم هست وقتي درحزب انفجار رخ داد، من و آقاي هاشمي و مرحوم حاج احمد خميني رفتيم دفتر آقاي رجايي، نماز را خوانديم (آقاي رباني املشي هم بود) رفتيم آنجا و نشستيم و بحث شد كه چطور به آقاي خامنه‌اي خبر بدهيم، چون ايشان به شهيد بهشتي علاقه بسياري داشتند و تازه تحت عمل قرار گرفته بودند.

آقاي رجايي فرد متوكل و با روحيه‌اي بود، البته چند روز قبل منافقين اتاق من را با آرپي‌جي زده بودند و من خودم هم مجروح بودم. يكنفر نفوذي داشتند. آمد داخل اتاق و بعد گفت: بياييد بزنيد. بعداز دو آرپي‌جي آمدم بيرون، ديدم از كوچه بغل دارند شليك مي‌كنند.

چند روز در دفتر آقاي رجايي، من به سختي نماز مي‌خواندم. آن لحظه‌ها بسيار عجيب بود، شهيد رجايي خيلي محكم بود. آقاي خامنه‌اي مجروح بود و اوضاع كشور به هم ريخته بود. اين 72 نفر شهيد شده بودند. آن شب، پشت سر شهيد باهنر نماز خوانديم، آنقدر آن شب شهيد رجايي آرام بود كه الان بعد از بيست و يك سال هنوز هم يادم مانده است.

تصميم گرفتيم به آقاي خامنه‌اي بگوييم يك اتفاق كوچكي براي آقاي بهشتي افتاده كه بعدا كم‌كم خبر شهادت را بگوييم. البته يادم نيست قرار شد چه كسي خبر را بازگو كند. از آن به بعد بحث‌هاي امنيتي كرديم، چون همه فكر مي‌كردند نظام سقوط كرده است. رئيس‌جمهور فرار كرده است. مجلس از اكثريت افتاده بود و قوه قضائيه هم رئيسش را از دست داده بود. بعد از گذشت سه، چهار روز، نماينده‌هاي مجروح مجلس را از بيمارستان با تخت مي‌آورديم تا مجلس اكثريت پيدا كند و بعد از مدت كوتاهي، آنها را بر مي‌گردانيم به بيمارستان.

دكتر موسوي زرگر, وزير بهداشت در كابينه شهيد رجايي

من رجايي را از دور مي‌شناختم. بعد از زندان ايشان را در مدرسه رفاه زيارت كردم. آنموقع مسئول كارهاي پزشكي كميته استقبال بودم. در آن كميته چند پزشك ديگر مثل دكترلواساني، دكتر ولايتي و دكتر فياض‌بخش بودند.

مرحله دوم آشنايي ما با ايشان در كابينه بود. دولت ايشان يك دولت ائتلافي بود مركب از چند حزب مختلف مثل جبهه ملي، حزب ايران و جا ما. اين حزب آخر يعني جاما كه در راسش دكتر سامي بود، وزرايش دسته جمعي از دولت استعفا كردند و وزارت‌هايي مثل آموزش و پرورش، راه و ترابري، كشاورزي، مخابرات و بهداري از وزير خالي شد. شوراي انقلاب بعد از اين استعفا،‌ افرادي را به عنوان جايگزين به عنوان وزير انتخاب كرد. به جاي دكتر شكوهي آقاي رجايي وزير آموزش و پرورش شد، به جاي مهندس طاهري آقاي كلانتري وزير راه شد به جاي دكتر ايزدي، دكتر شيباني وزير كشاورزي شد. به جاي دكتر سامي من وزير بهداشت شدم و آقاي قندي و آقاي عباسپور هم به جاي وزيران مخابرات و نيرو انتخاب شدند. ما چند نفر باهم بوديم و اسم خودمان را گذاشته بوديم وزاري مستضعف. ما حتي در جلسات هيات دولت كنار هم مي‌نشستيم. اول انقلاب كار كردن شبيه حالا نبود من به خاطر همان يك سال و چند ماه وزارتم عينكي شدم. روزي 17 –18 ساعت در وزارت بودم و تازه در خانه پرونده‌هاي شخصي را كه مشكلات خصوصي مردم بود، بررسي مي‌كردم. فقط من اين طوري نبودم بقيه هم بودند. تازه اين در شرايطي بود كه مملكت در بحران بود. فكر نمي‌كنم در آن مدت بيش از سه روز پشت سرهم را بدون اعتصاب و تحصن در وزارت سپري كرده باشم.

با وجود همه اينها در اتاقم به روي مردم باز بود. حتي بعضي وقتها گروه‌هايي كه مثلا با هم آمده بودند به ملاقات من در اتاق كار من پشت ميز جلسه باهم دعوايشان مي‌شد من مي‌رفتم از اتاق بيرون و كارهايم را انجام مي‌دادم. مي‌گفتم هروقت دعوايتان تمام شد، مرا صدا كنيد، اين وزارت من و بقيه دوستان بود.

مردم راحت مي‌آمدند تا دفتر وزير و شخص وزير را مي‌ديدند. موقعي هم كه مي‌ديدند دستمان خالي است، تشكر مي‌كردند و مي‌رفتند. به برخي خيلي صريح مي‌گفتيم اين كاري كه شما مي‌خواهيد نمي‌توانيم انجام دهيم آنهايي را هم كه مي‌توانستيم همانجا انجام مي‌داديم و نامه‌نگاري و بوروكراسي در كار نبود. اين از بهترين خاطرات من است.

اصولا بايد بگويم كه ما جمعه صبح هم به هيات دولت مي‌رفتيم و تا ساعت 30/10 صبح كار مي‌كرديم و بعد دسته جمعي به نماز جمعه مي‌رفتيم. هركدام هم براي خودمان يك جانماز داشتيم. يك روز شهيد رجايي گفت: كه من مي‌‌خواهم ثواب اين كار را ببرم و شما را به جانماز مهمان كنم. يك فرش بزرگ دارم و آن را مي‌آورم همه ما در آن، جا مي‌شويم.

ما خوشحال شديم و گفتيم كه در اين صورت ما فقط مهرمان را بر مي‌داريم و مي‌آييم. دكتر شيباني هم معمولا از يك سنگ به جاي مهر استفاده مي‌كرد. آن روز ما خوشحال بوديم چرا كه مي‌گفتيم امروز مهمان شهيد رجايي هستيم و ايشان ما را به فرش نماز جمعه مهمان كرده است!

ما معمولا در خيابان قدس و ضلع شرقي دانشگاه مي‌نشستيم و جاي مشخصي را انتخاب كرده بوديم چراكه وقتي نماز جمعه مي‌آمديم جاهاي ديگر پر شده بود. آقاي رجايي فرش را كه آورد ديديم يك گليم كهنه و سوراخ بود كه تمام پشم آن ريخته شده بود. اين مسئله اسباب خنده دوستان شده بود كه ما را به عجب فرشي مهمان كرده‌ايد؟ شهيد رجايي در پاسخ گفت كه همين فرش را داشتيم. بالاخره فرش را پهن كرديم و همه در دو رديف، سه نفر جلو و چهار نفر در عقب نشستيم. شهيد رجايي جلو نشسته بود. من دكتر شيباني، مهندس كلانتري با پيرمردي كه بغل دست ما نشسته بود در حال گفتگو هستيم. كنجكاو شدم كه ببينيم چه مي‌‌گويد؟ آن پيرمرد به شهيد كلانتري مي گفت كه آقا ببين ما چه حكومتي داريم. آدم واقعا لذت مي‌برد. آقاي كلانتري گفت مگر چه شده است؟ پيرمرد با اشاره‌اي به دكتر قندي گفت: آن آقا را مي‌بيني من خوب مي‌شناسمش، عالي‌ترين تحصيلات را در مخابرات دارد، وزير اين مملكت است اما آمده و روي اين گليم پاره نشسته است!

شهيد كلانتري هم آدم شوخي بود، در جواب به آن پيرمرد گفته بود كه تعجب‌آميزتر مطلبي است كه من به تو خواهم گفت. پيرمرد پرسيده بود آن مطلب چيست؟ شهيد كلانتري گفت: من كلانتري وزير راه و ترابري، اين شخص هم كه مي‌بيني كنار بنده نشسته دكتر زرگر وزير بهداشت و درمان است. آن يكي كه آن طرف نشسته دكتر شيباني وزير كشاورزي و آن يكي كه جلو نشسته آقاي رجايي وزير آموزش و پرورش و آن شخص كه آنجا نشسته عباسپور وزير نيرو است. پيرمرد با شنيدن اين حرفها داشت پرواز مي‌كرد.

دكتر احمد توكلي

شهيد رجايي كوپن نفت نداشت، خانه‌اش سرد بودمثل فقرا

چيزي كه من از بازتاب رفتار شهيد رجايي در مردم ديدم، مربوط مي‌شود به سفري كه ايشان به مازندان داشتند و در ساري با مردم ملاقات كرده بود. در فريدون‌كنار، ما آشنايي داشتيم  به اسم حاج غلامرضا جانباز؛ اين مرد يك بقال بود كه سواد بسيار ناچيزي داشت. بسيار كم حرف مي‌زد، لهجه غليظ مازندراني داشت و جمله‌بندي‌اش هم خيلي قوي نبود و علاوه بر اينها، فوق‌العاده آدم بي‌آلايش و خوش قلبي بود، روحيه‌اي هم در كاسبي داشت كه در هيچ شرايطي حاضر نمي‌شد دكانش را ترك كند؛ صبح اول وقت كه مي‌رفت دكان، تا شب خانه نمي‌آمد، با اين كه مغازه‌اش سركوچه بود ناهارش را هم برايش از خانه مي‌آوردند. وقتي كه شهيد رجايي به ساري آمد، ايشان آن روز كركره را كشيد پايين و رفت ساري، بعداً وقتي كه ديدمش، در سفري كه همراه خانواده‌ به منزل ايشان رفته بوديم، پرسيدم: چطور شد كه مغازه را تعطيل كردي و رفتي ساري؟ گفت: آدم خوبي است و مي‌خواستم او را ببينم. گفتم: چرا مي‌گويي آدم خوبي است؟ گفت: شبيه فقرا راه مي‌رود.

سرحدي‌زاده

بعد از انقلاب، دو سفر با شهيد رجايي در محاصره آبادان همراه با شهيد جهان‌آرا شب را زير غرش توپ و خمپاره سر كرديم. در همان موقع ايشان با فرماندهان مشغول بررسي چگونگي شكستن حصر آبادان بودند. همه رزمندگان از اشتياق دور ايشان حلقه زده بودند و از كاستي‌هاي  آنموقع (دولت) گله مي‌كردند و جالب بود كه ايشان به وجود بني‌صدر بي‌اعتناء بودند و به هيچ‌وجه در بدگويي به بني‌صدر با رزمندگان همراهي نمي‌‌كردند و من فكر مي‌كنم ايشان به خاطر تاييد امام بود كه آن زمان نسبت به بني‌صدر چنين رفتاري داشتند و در هر حال ايشان آن زمان رئيس‌جمهور بودند. تا صبح ايشان روي خاك با بسيجيان در آن شرايط سخت به گفتگو مي‌پرداختند كه هيچ كس باور نمي‌كرد ايشان نخست‌وزير مملكت باشد.

 

دكتر عباس شيباني

من با شهيد رجايي و شهيد باهنر از زماني كه خواستند يك مدرسه را با ضوابط اسلامي تاسيس كنند، به نام مدرسه رفاه، آشنا شدم آنها دنبال كارهاي فرهنگي پايه‌اي بودند مخصوصا دكتر باهنر كه كتابهاي ديني هم مي‌نوشت و سعي مي‌كرد كتابهاي ساده با محتواي ديني بنويسد.

نوع برخوردهاي شهيد رجايي با مردم پس از انقلاب و پس از اينكه مسئوليت گرفتندبه هيچ وجه برخوردهاي ايشان تغييري نكرد حتي پس از اينكه ايشان رئيس‌جمهور شد وضع زندگي‌اش همچون سابق بود. آن زمان كه ايشان كانديداي رياست جمهوري شده بود من هم كانديدا شده بودم. آن زمان من و بقيه كانديداها را هم دعوت كرده بود به دفتر نخست‌وزيري تا از ما محافظت كنند كه به خاطر ترور يا مسئله‌اي ديگر انتخابات رياست جمهوري عقب نيفتد در همان زمان هم ايشان بسيار ساده بود و برخوردهايش صميمانه بود و سعي مي‌كرد الگوي خوبي براي جوانها باشد.

 

آقاي صاحب‌الزماني، از دوستان و همكاران نزديك شهيد رجايي

يك روز شهيد رجايي با كمال(فرزند ارشد شهيد رجايي) كه بچه بود، آمده بودند منزل ما، داخل پاسيوي منزل ما دو درخت پرتقال بود، پرتقالها كوچولو بودند، كمال يكي را كند. پرتقال كوچك تلخ است طبيعتا نتوانست آن را بخورد. شهيد رجايي گفت: همه اين را بايد بخوري، هرچه بچه عز و جز كرد و من گفتم آقاي رجايي بگذاريد نخورد، گفت نه بايد تلخي  كار اشتباهش را بداند.

مرحوم آقاي سبحاني كه آن روزها (قبل از انقلاب) رئيس مدرسه كمال بود، جهت انتقال آقاي رجايي از قزوين به تهران و مدرسه كمال تلفن كرد به مدير كل فرهنگ وقت تهران كه آقاي رجايي بيچاره مي‌آيد آنجا كارش را درست كنيد تا منتقل بشود به مدرسه كمال كه ما به وجودشان خيلي نياز داريم.

هفته ديگر به آقاي رجايي گفت: رفتي پهلوي آقاي فلاني؟ (رئيس كل فرهنگ) گفت: نه گفت: چرا، او قول داد كه من كارش را درست مي‌كنم. گفت شما من را معرفي نكرديد، گفتيد آقاي رجايي بيچاره است ولي من كه بيچاره نيستم، من احساس كردم كه تدريس در قزوين كه بيچارگي نيست و من چون بيچاره نبودم نرفتم. اگر شما من را به عنوان اين كه به وجود ايشان دركمال احتياج هست معرفي مي‌كرديد مي‌رفتم ولي من يكي به عنوان معلم رياضي و رجايي بيچاره را نمي‌شناسم.

يادم هست روزي به ايشان گفتم آقاي رجايي چه شد كه نخست‌وزير شدي؟ گفت: فلاني يك روز با آقاي خامنه‌اي (رهبر معظم انقلاب) رفتيم توي مجلس قديم آن آثاري كه اغلب جنبه عتيقه داشتند صورت‌برداري مي‌كرديم و بعد خسته‌ شديم و نشستيم روي صندلي و آقاي خامنه‌اي در حالي كه دسته كليدي را در دست تكان مي‌داد، گفت: آقاي رجايي يك وقت از شما بخواهيم كه نخست‌وزير شويد ، مي‌شويد؟ (شهيد رجايي) گفت: بله، اگر احساس بكنم كه وظيفه هست چه اشكالي دارد، ظهر آمديم پيش آقاي بهشتي و آقاي خامنه‌اي به ايشان گفت: شما ديگر نگران نخست‌وزير نباشيد آقاي رجايي حاضر است كه نخست‌وزير شود آقاي بهشتي هم گفت چه اشكالي دارد انقلاب يعني همين. آقاي رجايي از كنار تخته بيايد بشود نخست‌وزير مملكت. اعتقاد كه دارد، خود باور هم كه هست. با خدا هم كه رابطه‌اش خوب است و ادامه داد: اگر انقلاب غير از اين باشد انقلاب نيست. اگر آقاي رجايي نخست‌وزير انقلاب باشد. آنوقت مي‌داند كه درد دردمندان چيست؟ چون خودش احساس كرده است. پابرهنه بوده و مي‌تواند براي پابرهنه‌ها كار كند و مشكل‌گشا باشد.

 

دكتر محمدرضا قندي رئيس دانشگاه علوم پزشكي تهران و رئيس سازمان نظام پزشكي كشور

ما 12 نفر بوديم كه جلسات منظمي با ايشان داشتيم.

اسامي اين افراد در كتاب «سيره شهيد رجايي» ذكر شده است. البته مي‌‌توان به چنداسم از جمله آقايان سيدمحمدصدر، معاون فعلي وزارت امورخارجه، دكتر سيامك‌نژاد، مديرعامل پخش هجرت، مهندس عزيزي، رئيس دفتر شهيد رجايي، فخرالدين دانش، معاون وزير علوم، محمد دوايي، معاون سازمان ميراث فرهنگي، محمد رفيعي، مديركل مخابرات و محسن چيني‌فروشان مديرعامل كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان اشاره كنم.

شهيد رجايي قبل از اين كه در زمان طاغوت به زندان بروند، در مدرسه علوي معلم ما بودند به همين لحاظ چه در زمان رياست جمهوري و چه در زمان نخست‌وزيري، به ما مي‌‌گفتند كه هراز چندگاهي پيش من بياييد و مسائلي را كه در جامعه اتفاق مي‌افتد و ممكن است مسئولان دفتر بنا به دلايلي به من نگويند، اطلاع بدهيد. جالب آن كه ايشان براي اين منظور عبارت «نق زدن» را به كار مي‌بردند و به اصطلاح مي‌گفت كه به من نق بزنيد!

اسم اين گروه بعدها به «گروه نق» معروف شد. اين مسئله نشان مي‌دهد كه آن شهيد بزرگوار علاقه داشت كه مطالب و گزارشها جداي از كانال‌هاي رسمي به ايشان رسانده شود. اين مسئله از طرف ديگر نشان‌دهنده توجه ايشان به جوانان و نسل جوان بود؛ چون آن موقع ما دانشجو بوديم و حداكثر 26 سال داشتيم و به هرحال از رفتارهاي ايشان خيلي مطالب  مي‌‌آموختيم.

وقتي ايشان نخست‌وزير بود ما به منزل ايشان مي‌رفتيم. زمستان بود مشاهده مي‌كرديم بخاري منزل روشن نيست علت را كه جويا مي‌شديم اظهار مي‌كرد كه چون مردم در اين ايام مشكل نفت دارند و نفت به راحتي پيدا نمي‌شود ما بايد به فكر آنها باشيم و سرما را لمس كنيم و در آخر جلسه كه دم در خداحافظي مي‌كرد مي‌گفت: براي دفعه بعد يك كيلو خرما بخريد بياوريد تا گرم شويم! اواخر دوره رياست جمهوري ايشان كه ترورها زياد شده بود، حضرت امام(ره) تردد زياد مسئولان را ممنوع كرده بودند؛ بنابراين ايشان كمتر از محوطه رياست جمهوري خارج مي‌شدند يكبار كه خانم و فرزند ايشان آقا كمال براي ديدار ايشان آمده بودند، وقتي مي‌خواستند برگردند راننده خيلي اصرار مي‌كند كه آنها را با ماشين رياست‌جمهوري برساند، شهيد رجايي اجازه نمي‌دهد و مي‌گويد كه خودشان مي‌روند و در جواب راننده كه اصرار مي‌كرد مي‌گفت اين اتومبيل‌ها مخصوص رئيس‌جمهور است نه زن رئيس‌جمهور.!

ايشان به مفهوم واقعي كلمه مردم دوست بود و دغدغه مردم را داشت. خودش بارها اظهار مي‌كرد كه مقلد امام (ره) هست و يك متدين واقعي بود.آخرين جلسه با ايشان يك روز پنج‌شنبه بود؛ همين 12 نفر رفته بوديم و با ايشان مشورت مي‌كرديم ايشان نظرات تك‌تك  ما را مي‌پرسيد. حتي نماز مغرب و عشا كه شد ايشان جلو ايستادند وما به ايشان اقتدا كرديم، به ياد دارم كه در سجده آخر نماز اين جمله معروف امام حسين(ع) را ذكر كرد؛ الهي رضاًبرضائك و تسليماً لامرك لامعبود سواك يا غياث المستغيثين.

بعداز نمازبه ما گفت كجا مي‌رويد؟ گفتيم: دعاي كميل. ايشان ابراز تمايل كردند كه با ما بيايد ولي ما متذكر شديم كه حضرت امام(ره) قدغن كرده كه شما بيرون بياييد و به مصلحت نيست اما ايشان گفتند: حاضرم با لباس مبدل و با شال گردن و روي پوشيده بيايم چراكه دعاي كميل را خيلي دوست دارم.

ايشان در واقع از آبرو و همه چيز خود براي  اسلام و انقلاب اسلامي مايه گذاشت و تا توان داشت براي نظام و مردم كار مي‌كرد يادم مي‌آيد يك روز يكي از دوستان به ايشان گفت: خسته نباشي آن شهيد درجواب گفت: كسي كه براي خدا كار كند خسته نمي‌شود.

مهندس بهزاد نبوي

 وقتي شهيد رجايي كابينه را تشكيل دادند،‌ به عنوان مسئول كابينه عنوان كرده بود كه وزرا در وزارتخانه‌ها بگردند و ساده‌ترين و سطح پايين‌ترين اتاق‌ها را به عنوان اتاق وزير انتخاب كنند.

 

 

كمالي رئيس سازمان غله كشور

يكروز از ماه مبارك رمضان،‌ من و يكي دو نفر از همكاران، در اداره مهمان آقاي رجايي بوديم، افطاري بسيار مختصري با هزينه شخصي خود ترتيب داد. البته افطاري به دليل قناعت ايشان، خودماني‌تر برگزار شد.

حسين مظفر وزير سابق آموزش و پروش

اولين آشنايي اين جانب با شهيد رجايي  پس از آزادي از زندان در سال 1357 (قبل از انقلاب) بود. به اينگونه كه يك هفته پس از آزادي از زندان كوتاه مدت(به دليل اعتصاب و اعتراض هاي معلمين) يك رابط از سوي شهيد رجايي به مدرسه ما كه در جنوب شهر در خيابان خاوران، خيابان خواجوي كرماني واقع بود. آمد و گفت؛ من از طرف آقاي رجايي آمدم تا ضمن احوالپرسي از شما دعوت كنم به جمع عده‌اي از معلمان مبارز مانند آقايان بهشتي، مطهري، باهنر، دانش و ... بياييد و در جلسه آنها كه در مدرسه رفاه تشكيل مي‌شود، شركت كنيد  و از آن لحظه به بعد آشنايي و ارتباط اينجانب با ايشان آغاز شد و اين آشنايي تا شهادت ايشان استمرار يافت.

در اوايل پيروزي انقلاب اينجانب بيشتر در كميته انقلاب و سپس در دادگاه انقلاب براي تثبيت نظام انقلابي و پالايش كشور از عناصر ضد انقلابي و طاغوتي مشغول بودم كه از دفتر آقاي رجايي تماس گرفته شد كه به لحاظ اغتشاش منافقين در مدارس و به تعطيلي كشاندن مدارس هرچه سريعتر به آموزش و پرورش برگردم. بدين جهت پس از مدت كوتاه سه ماه و پس از مديريت يكي از مدارس جنوب شهر براي مسئوليت آموزش و پرورش ورامين پيشنهاد شدم. اغتشاش و به تعطيلي كشاندن مدارس توسط منافقين به ويژه در مدارس جنوب شهر تهران و حوالي پارك خزانه كه محل ميتينگ  و اجتماعات منافقين بود باعث شد كه به اينجانب پيشنهاد رياست ناحيه 6  تهران (منطقه 16 فعلي) داده شود.

آموزش و پرورش ناحيه 6 محل كار  خود شهيد رجايي در قبل از انقلاب بود. ايشان در يكي از دبيرستان‌هاي اين ناحيه تدريس مي‌كردند. فلذا با فضاي عمومي اين ناحيه آشنا بودند. بدين جهت براي اينجانب فرصت بسيار مناسبي بود تا بيشتر با شهيد رجايي ارتباط داشته باشم و در تصميم‌گير‌هاي آموزش و پرورش در اين ناحيه  از نزديك با ايشان مشورت كنم. يادم نمي‌رود در مورد  برخي كارهاي مهم و حساس مي‌‌خواستيم تصميم‌ مهمي بگيريم و نياز به مشورت داشتيم ولي آن روز جمعه بود. فكر نمي‌كردم امكان تماس با ايشان را پيدا كنم ولي با يك تلفن مستقيم به دفتر آقاي رجايي متوجه شدم ايشان جمعه را نيز در وزارتخانه به رتق و فتق امور مي‌گذرانند. به خود جسارت دادم و بدون وقت قبلي به دفتر او مراجعه كردم. احساس نمي‌كردم اجازه ورود يابم اما با تعجب و توام با خوشحالي و با اشاره رئيس دفتر به داخل اتاق آقاي رجايي راهنمايي شدم ولي به محض ورود با صحنه‌اي روبرو شدم كه بر من تاثيري جز شرمندگي نداشت. ديدم شهيد رجايي عزيز از خستگي مفرط سرش را روي ميز كارش روي دستانش قرار داده و با آرامش به خواب فرو رفته‌اند. متاسفانه صوت سلام و عرض ادب اوليه بنده در هنگام ورود او را متوجه ورود بنده كرده بود، لذا  وقتي مي‌خواستم بلافاصله با شرمندگي به عقب برگردم، با همان دستي كه زير سرش داشت، دست مرا گرفت، اصرار و التماس كردم كه اجازه بدهد مرخص شوم، ولي نگذاشت، در صورت و چشمانش اوج مظلوميت و معصوميت را مشاهده كردم، حرفم نمي‌آمد چراكه به مصداق

گفته بودم چو بيايي غم دل با تو بگويم چه بگويم كه غم از دل برود چون تو بيايي

همه حرفها و مشكلات يادم رفت. آرام و خجالت‌زده روي صندلي كنارميز نشستم ولي او با خنده‌ها و شوخي‌هاي مكرر مرا به حرف آورد و زماني متوجه شدم چه بايد بكنم كه تقريبا دو ساعت از مذاكرات شيرين ما گذشته بود و چند امضاء قشنگ سبزرنگ ايشان نامه‌هاي همراهم را مزين كرده بود. آقاي شهيد رجايي عزيز انساني كم نظير، خداجوي، مردم باور و عاشق شيداي آن امام فرزانه بود. روح بلند او در قالب جسماني كوچك و نحيف اين بزرگ مرد قرار  و آرامش نداشت. او افتخارش اين بود كه مقلد امام و فرزند ملت و پاسدار آرمانها و ارزشهاي الهي است؛ هرگز پست و ميز و مسئوليتهاي اداري نتوانست ذره‌اي وابستگي و خدشه‌اي در شخصيت و منش اين اسوه اخلاقي و فضيلت وارد سازد. آري، جامعه امروزي ما بيش از هر چيز تشنه ايمان، صداقت، تواضع و مظلوميت الگوهاي درخشاني چون رجايي است كه جز به خدا و عشق به خدمت و پايداري در راه ارزشها و آرمانهاي الهي به چيز ديگري نينديشند و حاضر باشند آبروي خود را با خدا معامله كنند.  

 

مهندس سيد مرتضي نبوي

زماني كه من در قزوين دانش‌آموز بودم، آقاي رجايي دبير هندسه مخروطات بودند. اخلاق و آرامش والاي ايشان باعث برتري و امتياز نسبت به ساير دبيران بود و احترام متقابل با دانشجويان داشتند. ايشان در تهران، دبيرستان كمال را اداره مي‌كرد. من در تهران چند بار به خدمت ايشان رسيدم كه در خصوص رژيم و مسائل انقلاب صحبت مي‌شد.

بعد از دوره زندان آقاي رجايي، ايشان مدرسه رفاه را كه پوششي براي كارهاي فرهنگي و انقلابي بود راه‌اندازي كردند.

در ايامي كه آقاي رجايي به زندان رفت و تحت شكنجه‌هاي بسيار قرار گرفت، بنده به اتفاق خانم مرحومم به منزل ايشان رفت و آمد داشتيم. منزل ايشان مركز پخش و توزيع اعلاميه‌ها و نوارهاي حضرت امام (ره) بود.

زماني كه انقلاب اوج گرفت و مردم زنداني‌ها را آزاد كردند، آقاي رجايي كه حبس ابد بود آزاد شد. كميته استقبال از حضرت امام به مسئوليت آقاي رجايي در مدرسه رفاه تشكيل شد. حضرت امام با مشورت آقاي مطهري به مدرسه علوي رفتند. در مدرسه رفاه، طرح كميته‌هاي انقلاب با كمك آقاي رجايي ريخته شد. بسيار هم جالب بود. بعضي از ما را مي‌كشيدند كنار و درباره طرح مشورت مي‌خواستند، بعد از آن بود كه در 14 مسجد تهران، كميته‌هايي تشكيل شد و اسلحه‌ها از آنجا تقسيم مي‌شد


برچسب‌ها: خطراتی از شهید رجائی ,

تاريخ : سه شنبه 8 بهمن 1392 | 19:31 | نویسنده : علیرضا امیری |

باز هم یک جمعه ی بدون تو ،

باز هم همان تلخکامی قدیمی ؛

و باز هم قلبی مالامال دلتنگی ...

در عصری که بدون تو به غروب متصل می شود ...

اللهم عجل لولیک الفرج


برچسب‌ها: یا مهدی ادرکنی ,

تاريخ : پنج شنبه 3 بهمن 1392 | 15:1 | نویسنده : علیرضا امیری |
 

لوکا بوناچيچ سرمربي مس کرمان شد

 
 
لوکا بوناچيچ امروز به عنوان سرمربي جديد تيم فوتبال مس کرمان انتخاب شد. او سومين سرمربي ‌فصل جاري مس کرمان است. پيش از اين محمود ياوري و پرويز مظلومي هدايت تيم مس را بر عهده داشتند که هر دو سرمربي از سمت خود کنار رفتند. مظلومي روز گذشته استعفا کرد تا لوکا بوناچيچ جانشين او شود.

به گزارش فارس، بوناچيچ اگرچه سابقه سرمربيگري در مس کرمان را دارد اما در همين فصل سرمربي تيم ذوب آهن اصفهان بود که در نهايت از سمتش استعفا کرد. مس کرمان اکنون آخرين تيم جدول رده‌بندي است و براي بقا در ليگ برتر تلاش مي‌کند.
 
با آرزوی بهتر شدن تیم مس کرمان..
 

برچسب‌ها: لوکا بوناچيچ سرمربي مس کرمان شد ,

تاريخ : پنج شنبه 3 بهمن 1392 | 14:34 | نویسنده : علیرضا امیری |